تزيين نقش ايوان
سيدعبدالجواد موسوي
اهل سياست بايد هر تهديدي را تبديل به فرصت كند. اين اصل و اساس سياست است. اما در ابتدا بايد بداند تهديد چيست، فرصت كدام است و در نهايت چگونه ميتواند عدو را سبب خير گرداند. منكر شدن تهديد يا وارونه ديدن آن نه تنها فرصتي پديد نميآورد بلكه ممكن است تهديد را به فاجعهاي بزرگ و مهار ناشدني بدل كند و همه آرزوهاي اهل سياست را بر باد فنا دهد. مصداق بارز و تام و تمام چيزي كه گفتم برخورد اغلب اهل سياست با اعتراضات خياباني است. دو طرف ماجرا آنقدر زيرك شدهاند كه بفهمند به جاي برخورد قهري ميتوان از آن استفاده لازم را برد منتها مشكل اينجاست كه فكر ميكنند صرف اينكه اعتراضات خياباني را به گردن رقيب بيندازند كار تمام است. آن طرفيها ميگويند اعتراضات كار اين طرفيهاست و اين طرفيها هم ميگويند كار آن طرفيها. آنچه حقيقتا مغفول است ريشه اعتراضات است و اينكه اعتراضات كار هركس كه باشد نتيجه يكساني دارد. به جاي انگشت اتهام دراز كردن به سوي اين و آن بايد گوشي داشت براي شنيدن. بايد با گوش جان شنيد مردم چه ميگويند. اينكه شعارهايي را كه نميپسنديم اصلا نشنيده بگيريم يا حركاتي را كه نميپسنديم ناديده و با اعتراضات هم گزينشي و ابزاري برخورد كنيم يعني بازهم از مواجه با حقيقت پرهيز داريم و دلمان ميخواهد كماكان به تزيين نقش ايوان دلخوش باشيم. همان قدر كه مفاهيمي مثل تهديد و فرصت در عالم سياست اهميت دارند مفهومي مثل منافع ملي هم نقشي مهم در سياست دارد. قريب به چهار دهه است كه بازيگران اصلي هر دو جناح كمبودها و خرابيها را به گردن يكديگر مياندازند. بعد از اين هم براي اين كار فرصت فراوان دارند اما بايد گروه و جناحي باقي بماند تا بتوانند بر سر منافعش با يكديگر دعوا كنند يا نه؟ اگر سر رشته اين تهديدي كه بعضيها به چشم فرصت به آن نگاه ميكنند از دست در رفت و شد آن چه نبايد بشود ديگر نه از تاك نشان خواهد ماند و نه از تاكنشان.