دو شادماني از دو اتفاق
داوود فيرحي
قطع نظر از اينكه علوم انساني چه اهميتي براي تمدنها دارد و چقدر در جامعه ما مورد توجه قرار ميگيرد، امروز از دو جهت خوشحال بودم! يكي از اين جهت كه بالاخره در جامعهاي مثل ايران كه علوم انساني بهشدت از طرف بسياري از مخالفان به عدم كارايي و غربي بودن متهم است، كسي در سطح رييسجمهور رسمي كشور با ديدگاهي مثبت به اين علوم توجه و اين مساله را اعلام ميكند؛ اين نكته بسيار مهمي است. هرچند به مشكلات نهادي در جامعه علمي كشور واقفم، اما آرزويم اين است و اميدوارم اين ديدگاهها به سياست رسمي وزير علوم و بهطور كلي به سياست رسمي آموزش عالي بدل شود و صرفا اهميت تبليغاتي نداشته باشد.
بخش دوم از خوشحاليام شنيدن اين خبر بود كه استاد ما آقاي دكتر سيدجواد طباطبايي در جلسه جشنواره فارابي حضور داشتند و به عنوان يك شخصيت برجسته علمي و فكري مورد تقدير رييسجمهور قرار گرفتند. اين بخش دوم براي من اهميت ويژهاي داشت؛ زيرا به اين ترتيب يك اميدي به آموزش عالي در حوزه علوم انساني پديد ميآيد و آن اين است كه خيلي چيزها به تدريج شايسته محور ميشود.
اين شايستگينگري يا شايستهسالاري در حوزه مديريت و حوزههاي ديگر نيز مهم است، اما در حوزه دانش اهميت بسيار بالاتري دارد كه يك چنين انساني با وجود همه مشكلاتي كه تحمل كرده، در داخل كشور مانده است و قلم ميزند و فكر ميكند. حال آنكه (عدهاي موافق ديدگاههاي او باشند يا نباشند؛) او بخش بزرگي از سرمايه فكري ما است و اين اتفاق مباركي است و در مجموع اين دوگانه خوشحالكنندهاي است كه در جشنواره فارابي روز 24 دي ماه اتفاق افتاد.
شايد اين حرف تعبير مناسبي نباشد و از طرف افرادي مثل بنده كه در حوزه علوم انساني كار ميكنند حمل به جانبداري باشد اما واقعيت اين است كه در هر جامعهاي علوم انساني چشم و چراغ آن جامعه است. مهندسان ميتوانند جامعه را بسازند اما نميتوانند آن را هدفمند سازماندهي كنند.
اين اتفاق در همه جاي دنيا وجود دارد و واقعيت اين است كه در هر جامعهاي اين دانش و بينش انساني و بهطور كلي فلسفه و فرهنگ است كه ميتواند جهت يك جامعه را تعيين كند. در همه جوامع مهندسي لجستيك است؛ در حالي كه دانش انساني به جوامع قدرت انتخاب و تصميم ميدهد كه چه چيزي را در چه شرايطي از زمان و مكان انتخاب كرده و به سياست رسمي يك جامعه تبديل كند. آن گاه علوم تجربي و غيره كمك ميكنند كه جامعه ساخته شود و به آن سمت حركت كند.
براي نمونه اگر يونان را نگاه كنيم، تكنولوژي، يونان را يوناني نكرده كه تا تاريخ ادامه دارد ماندگار شده است. بلكه افلاطون، ارسطو و سقراط هستند كه يونان را يونان كردهاند. در همين برهه زماني غرب امروز را تكنسينها و مانند آنها غرب نكردهاند. حتي اينشتين هم نيست كه غرب را غرب كرده است. بلكه غرب امروز را جان لاك، آگوستين و الهيدانان و فيلسوفان و جامعهشناسان هستند كه ساخته اند و درون آن علوم مهندسي توانسته رشد كند.
علوم انساني ماهيت رهاييبخشي دارد؛ ماهيت روشنگري، ماهيت آزادانديشي و آزاديبخشي و همچنين ماهيت هويت دهي به يك جامعه دارد و به جامعه اعتماد ميدهد. هرجا علوم انساني قوي شود اعتماد به نفس آن جامعه قوي است و اميد به ساختن آن تقويت ميشود. جامعه ميتواند قانع شود و دانشمندان و متفكران انساني ميتوانند توده مردم و شهروندان را قانع كنند كه چه چيزي امروز مفيد است و آن گاه است كه ميرويم آن را بسازيم. در هر جامعهاي كه اين اتفاق افتاده آن جامعه پيش رفته است. يكي از ويژگيهاي جوامعي كه دچار انحطاط ميشوند نگرش منفي به فيلسوفان و الهيدانان و انديشنمدان آن است.