متفاوت بودن و جذابيت مردم را پاي دكه ميآورد
عبدالصمد خرمشاهي
يادم ميآيد كه دوران راهنمايي و دبيرستان من براي چاپ مجله كيهان بچهها ثانيهشماري ميكردم. رابطه ما با دنياي بيرون از خانواده و محيط آن مجله بود.
يك هفته كامل ثانيهشماري ميكردم تا مجله اطلاعات كودكان و كيهان بچهها بيايد تا اين ارتباط با دنياي بيرون برقرار شود يا مثلا يادم ميآيد اوايل دهه شصت ارتباطات آنقدر گسترده و وسيع نبود. واقعيت را بايد بپذيريم كه مردم به حرفهاي متفاوت و انتقادات جديد نياز دارند. هيچوقت حرفهاي كليشهاي و دولتي و سانسور شده براي مردم جذابيتي ندارد كه بخواهد جذبشان كند. عليالخصوص اين روزها كه قيمتها تغيير كرده، مردم دليلي ندارند كه بخشي از درآمد ماهانهشان را صرف روزنامهها و مجلات بكنند.
من از قديم و از زماني كه روزنامههاي اصلاحطلب مانند بهار كه در دهه ۷۰ در ميآمد، اعتماد ملي و «اعتماد» بود، بيشتر آنها را ميخواندم.
بعضا هم براي اينكه نظر مخالف را بشنوم كيهان ميخريدم. الان هم گهگداري شرق و «اعتماد» ميخوانم و گاهي هم كيهان ميخرم. اما اين روزها خيلي خيلي كمتر از قبل مطبوعات كاغذي ميخرم و ميخوانم. وقتي كه رسانهها آنقدر گسترده شدهاند و در فضاي مجازي آخرين اخبار منتقل ميشود، ديگر منتظر نميمانم كه روزنامه چاپ شود تا ببينم چه اخباري هست. اگر بعضا پارهاي از روزنامهها يا مجلات را ميخرم به لحاظ همان عادتي است كه قبلا داشتم.
يك زماني يكي از وسايل معدود رسانههاي ارتباطي مجلات و روزنامهها بودند، فقط و اينترنت و فضاي مجازي نبود.
بعضي از مجلات يا روزنامهها خيلي كم متفاوت مينوشتند و خيلي هم جذابيت داشتند. مثلا مجله ايرانفردا خيلي براي من جاذبه داشت. سياستمدارهاي قديمي نقد ميكردند و فضا هم زياد باز نبود. بنابراين مطبوعات آن زمان جاذبههاي خاصي براي خودش داشت.
روزنامههايي مثل «اعتماد» و شرق كه متفاوت مينوشتند و مينويسند يا پارهاي از مجلات كه مطالب متنوعي دارند باز هم تا حدودي ميتوانند خودشان را سرپا نگه دارند. نشرياتي كه محتوا يا شكل ندارند كه اصلا جايگاهي ندارند. الان بعضي روزنامههاي دولتي يا بعضي روزنامههايي كه مخاطب ندارند، با همان بستهبندياي كه به دكهها ميآيند، برگشت داده ميشوند. واقعيت را بايد بپذيريم. بعضي روزنامهها دستنخورده روي دكه ميمانند، چون اصلا جاذبهاي ندارند؛ خبرهاي تكراري و كليشهاي.
وكيل و حقوقدان