فيلسوف بد كردار
محسن آزموده
برتراند راسل (1970-1872) به احتمال زياد تصوير آرماني و كامل يك مرد اشرافي انگليسي را به ذهن متبادر ميكند. چهره مشهورش در پيري با لبخند پنهاني بر لب و پيپي گوشه دهان شبيه «فرانسيس اورفارت» هزاردستان مرموز و دسيسهچين سريال كلاسيك «خانه پوشالي» با بازي يان ويليام ريچاردسون (2007-1934) است، به همان اندازه هم فريبكار، متبختر، از خودراضي، زيرك، غيرقابل اعتماد و با نگاه از بالا به ديگران. اين قضاوت درباره راسل زماني تقويت ميشود كه به خاطر آوريم نايجل راجرز و مل تامپسون در كتابي كه سال 2004 منتشر كردند، او را در كنار ژان ژاك روسو، آرتور شوپنهاور، فردريش نيچه، لوديگ ويتگنشتاين، مارتين هايدگر، ژان پل سارتر و ميشل فوكو يكي از «فيلسوفان بدكردار» خواندند. نويسندگان در اين كتاب با گردآوري شواهدي تكاندهنده از زندگي شخصي فيلسوف بريتانيايي نشان ميدهند كه راسل در 97 سال زندگي ثروتمندانه و برخوردارش، آدمي چندان «اخلاقي» به معناي مرسوم و عرفي اين تعبير نبوده و دست كم در مناسبات شخصي و خصوصي به اصطلاح امروزيها زيادي «زيرآبي» رفته است. با وجود اينها اما نميتوان منكر آن شد كه راسل فيلسوف بسيار بااستعداد و هوشمندي است و در تالار فيلسوفان تاريخ جهان قطعا جايگاه شايستهاي بايد براي او در نظر گرفت، هم به خاطر ايدهها و انديشههايي كه طرح كرده و هم به دليل مجموعه آثار ارزشمندي كه با نثري عالي و زيبا، در معرفي فلسفه و فيلسوفان نوشته است. راسل همچنين نويسنده قهار و توانمندي است و قلمي شيوا، روان و طناز دارد. نوشتههاي او را در حوزههاي مختلف فلسفه، سياست، ادبيات، تاريخ و مسائل اجتماعي- كه خوشبختانه شمار قابل توجهي از آنها به فارسي ترجمه شده است- ميتوان بدون دردسر خواند و بلكه از سلاست و صراحت بيان او لذت برد. در كنار اينها بايد از تعهد راسل به مسائل سياسي و اجتماعي روز ياد كرد، خصلتي كه متاسفانه امروز در بسياري از دانشگاهيان ما به ويژه استادان رشتههاي مختلف علوم انساني ديده نميشود. راسل در جواني به خاطر فعاليتهاي ضد جنگ از دانشگاه اخراج و 5 ماه زنداني شد و در زمان جنگ جهاني دوم نيز عليه هيتلر كمپيني به راه انداخت. او همچنين منتقد سرسخت اختناق در شوروي و مخالف جنگافروزي ايالات متحده در ويتنام بود. اينكه راسل در خلوت چه ميكرده و چگونه بوده، بدكردار يا فريبكار، شايد چندان توفيري به حال ما نكند، جز ارضاي حس كنجكاوي (بخوانيد فضولي) بيمورد، آنچه ما در جلوت از اين فيلسوف بزرگ ميبينيم، مهم است كه در اكثر موارد خدمت به بشريت است.