گزارش «اعتماد» از واكنشهاي منتقدان دولت به اظهارات اخير رييسجمهور
سخنگوي ملت
سخنگوي مردم كيست و چه كسي صلاحيت دارد تا مطالبات و خواستههاي آنان را پيگيري كند؟ براي پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد به اين سوال جواب داد كه آيا مردم اساسا نياز به «سخنگو» دارند يا خير؟ قطعا پاسخ مثبت است زيرا همان قدر كه استفاده از دموكراسي مستقيم يعني همهپرسي براي همه موضوعات و قوانين غيرممكن است، كشورداري در فضاي هرج و مرجي كه هر يك از گروهها حرف خود را بزند غير ممكن است. اين غيرممكنها اما به معني صدور مجوز براي ناديده گرفتن حق و حقوق مردم در زمينه تعيين سرنوشتشان نبوده و دموكراسي غيرمستقيم به همين خاطر پديد آمده است.
برگزاري انتخابات و سپردن اداره امور به نمايندگان منتخب مردم همان روشي است كه سالها در جوامع دموكراتيك به كار گرفته شده تا مردم سخنگو داشته باشند و نظراتشان را بيان كنند. بر اين اساس رييسجمهور و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه با راي مستقيم مردم انتخاب ميشود، در مقام سخنگوي ملت قرار ميگيرند و موظفند مطالبات آن را پيگيري كنند.
شناسايي سخنگوي ملت كار دشواري نيست اما پيچيدگيها وقتي پديد ميآيد كه هر يك از سياسيون در هر جايگاهي نظر خود را به كل جامعه تعميم داده و از آن به عنوان خواست مردم ياد ميكنند. استفاده از اين شيوه توسط مخالفان دولت حسن روحاني در ماههاي گذشته به قدري رايج شد كه صداي او را درآورد. او در واكنش به انتقادهايي كه از دولت ميشود، گفت: «نادرست است كه برخي فكر كنند، سخنگوي مردم هستند و دولت صرفا بايد پاسخگو باشد. دولت مسووليتهايي دارد و در برابر مسووليتهاي خود پاسخگوست و اين در حالي است كه همه نهادها، قوا، اركان و ارگانها، در قبال ملت مسوولند و همه بايد پاسخگو بوده و به قانون اساسي عامل باشند و كسي كه طبق قانون اساسي ميتواند راجع به قانون اساسي حرف بزند، سوال كند و تذكر دهد و توضيح بخواهد، رييسجمهور است و بنابر اين همه بايد به وظايف خود به خوبي عمل كنيم.»
واكنشها به اظهارات روحاني
روحاني نه راي بيش از بيست و چهار ميليوني خود را به رخ كسي كشيد و نه از موضع بالاترين مقام اجرايي كشور امر و نهي كرد. او درواقع به نهادها و ارگانهاي غيرانتخابي كشور يادآور شد كه منتخب مردم و سخنگوي آنان است. با اين وجود اين اظهارات روحاني با واكنشهاي بسياري همراه شد. تازهترين واكنش را محمدنبي حبيبي دبيركل حزب موتلفه نشان داد و خطاب به رييسجمهور گفت كه «مردم سخنگو نميخواهند خدمتگزار ميخواهند.»
او در پايان نشست دبيران حزب متبوعش اظهار داشت: «كم عقل خواندن مخالفين دولت از طرف آقاي رييسجمهور جز حاشيهسازي براي دولت هيچ فايدهاي براي دولت و شخص وي ندارد». وي حاشيهسازيهاي دولتمردان را مورد نقد قرار داد و گفت: «آقاي روحاني نبايد تجربيات تلخ ديگران را دوباره تجربه كند. دميدن در شيپور حاكميت دوگانه و فرار از پاسخگويي و توهين و تمسخر منتقدين رويكرد درستي نيست. او بايد به وعدههايي كه به مردم داده عمل كند و در مورد ركود، گراني، تورم، وضعيت بانكها و بيكاري، صادقانه پاسخگو باشد.» نصرالله پژمانفر، نماينده عضو جبهه پايداري، كه بهشدت پيگير طرح سوال از رييسجمهور است، نيز كمي بعد از آن اظهارات روحاني و بدون اينكه نامي از رييسجمهور ببرد، در صحن علني تذكر داد: «برخي حرف نابجا در جامعه كه ميگويند «اگر بناست كسي سخنگوي مردم باشد، رييسجمهور ميتواند سخنگو باشد و نه كس ديگري». اين معنايش اين است كه رييسجمهور از كارهاي اساسي فاصله گرفته و در امور غيرمرتبط اظهارنظر ميكند. تذكر بدهيد كه هر كس در حوزه خودش حرف بزند، رييسجمهور در مقام رييسجمهور در امور اجرايي صنعت و كشاورزي حرف بزند.»
شاخصهاي سخنگوي ملت
همه واكنشها در مخالفت با اظهارات روحاني نبود و برخي نيز مقابل منتقدين به دفاع از دولت پرداختند. براي نمونه اشرف بروجردي، رييس سازمان اسناد و كتابخانه ملي با بيان اينكه اگر مبنا بر اساس راي مردم باشد رييسجمهوري براي سخن گفتن از جانب مردم محقتر است گفت: «مردم در ايام انتخابات با قاطعيت پاي صندوقهاي رأي ميآيند و فردي را انتخاب ميكنند بنابراين طبيعي است كه فرد منتخب ميتواند بلندگوي مردم باشد.»
وي تاكيد كرد: «كسي ميتواند سخنگوي مردم باشد كه اقبال عمومي به او وجود دارد. در مقابل نيز كساني ميتوانند مدعي باشند صداي مردم هستند كه اين مساله به محك آزمايش گذاشته شود؛ بنابراين بايد مشخص شود كساني كه ميگويند صداي مردم هستند بر چه مبنايي نمايندگي خود را از جانب مردم اعلام ميكنند.»
حسن روحاني يا هر رييسجمهور ديگري كه از پشتوانه راي مردم برخوردار ميشود، سخنگوي ملت به حساب آمده و وظيفه دارند با استفاده از ابزار و اختيارات خود، خواستههاي مردمي را پيگيري كند. مشكل اينجا است كه مخالفان و منتقدان دولت فعلي نه استفاده روحاني از اختياراتش در راستاي تحقق مطالبات مردم را تاب ميآورند و نه حاضر ميشوند كه به شيوههاي دموكراسي مستقيم تن دهند. نمونهاش انتقادات بيشماري كه به حذف يك جدول از بودجه سال آتي وارد شد يا مخالفتهاي تند با پيشنهاد روحاني براي همهپرسي. اين رويكرد مخالفان اما روحاني را به عقبنشيني از موضع سخنگويي ملت وانداشته است. مصداقش همان است كه بعد از اعتراضات دي ماه و زماني كه خبرنگار رسانه اصولگرا در نشست خبري رييسجمهور از مطالبات اقتصادي مردم سخن ميگفت؛ يادآور شد كه مطالبات مردم صرفا اقتصادي نيست. روحاني در مقام سخنگوي ملت قرار گرفت و گفت: «مردم در زمينه اقتصادي هم نقد و اعتراض دارند و بحق هم هست؛ ولي اعتراض مردم فقط بحث اقتصادي نيست، در بحث اجتماعي، سياسي، روابط خارجي نيز خيلي مردم حرف دارند. گوش ما بايد كاملا شنوا باشد. بدانيم مردم چه ميخواهند.»