بازگشت به آينده
محسن شريعتينيا
اقدام اخير شيجين پينگ در تغيير قانون اساسي چين و مهر تاييد كنگره ملي خلق بر آن، براي بسياري شگفتآور بود، اما اين اقدام در متن تاريخ حكمراني حزب كمونيست چين و متن بزرگتر «تاريخ دولت» در چين چندان تعجببرانگيز نيست.
در هفتاد سالي كه از حكمراني كمونيستها بر چين ميگذرد تنها ۲۰ سال آن، رهبري شورايي- موقتي بوده است. مائو تا زماني كه الزامات فيزيولوژيك اجازه ميداد بر چين حكم راند. دنگ به عنوان ديگر رهبري كه چين امروز را بيش از همه مرهون رهبريهاي خردمندانه او ميدانند نيز تا زماني كه تاك و تواني داشت همچنان بر اين سرزمين پر رمز و راز حكم راند. اقدام شيجينپينگ و مهر تاييد كنگره بر آن را ميتوان نوعي «بازگشت به آينده» محسوب كرد، بازگشت به آيندهاي از منظر تاريخ حزب و تاريخ چين چندان شگفتآور نيست. البته جامعهاي كه شي بر آن حكم ميراند با جامعه روستايي دوره مائو و در حال شهري شدن دوره دنگ تفاوتهاي كليدي دارد و همين تفاوتها ميتواند چالشهاي سهمگيني در مسير حكمراني شي ايجاد كند. مائو و دنگ با آنكه بر جامعه سادهاي و در جهاني بسيار سادهتر حكم ميراندند هر دو در مواقعي چنان تحت فشار قرار گرفتند كه تصور بازگشت آنان به كانون قدرت و حكمراني دشوار بود. مائو پيش از آغاز انقلاب فرهنگي چنان تحت فشار قرار گرفت كه مدتي از قدرت كناره گرفت، گرچه بعدها بازگشت و حزب و مخالفين حزبي را از بلوك قدرت بيرون راند. دنگ نيز اذعان كرد كه در «تيان آنمن» او و حزب و دولت به مويي بند بودند. دانشجويان شعار معروف او كه ميگفت «مهم نيست گربه سياه يا سفيد باشد، مهم آن است كه موش بگيرد» را به «مهم آن است كه دموكراتيك باشد» تغيير داده بودند و اين تغيير ميرفت كه بنيان حزب را بركند. اما هر دوي اينها بر اين چالشهاي سهمگين چيره شدند. مسير پيش روي شي نيز به هيچ روي هموار نيست. البته او نيز نشان داده كه رهبري بسيار پيچيده است. اما آنچه اهميت بيشتري دارد، پيامدهاي جهاني اين تغيير است. چين امروز بيش از همه زمانها در جهان تنيده است، شريك اول تجاري 120 كشور جهان و داراي بيش از 12 درصد توليد ناخالص داخلي جهان است. به عنوان مشتي نمونه خروار، حدود 30 درصد كل تجارت خارجي ايران با چين صورت ميگيرد. نيازهاي چين و صادرات اين كشور عملا به روندهاي كليدي اقتصاد جهاني شكل ميدهند و پيشرفتهاي عظيم اين كشور، آن را بدل به الگويي جديد براي بسياري از كشورهاي در حال توسعه كرده، الگويي كه شي برخلاف دنگ، زمين و هو، آن را با افتخار پذيرفته و صراحتا اعلام كرده كه چين مدل جديد توسعه را ارايه داده و مشتاق است تجارب خود را در اختيار كشورهاي در حال توسعه قرار دهد. بنابراين چالشهاي احتمالي حكمراني شي، چالشهايي جهانياند. به عنوان مثال اگر شي با امريكا در درياي چين جنوبي درگير شود، بيش از 50 درصد تجارت خارجي ايران بهشدت در مخاطره قرار ميگيرد. اين آسيبپذيري براي همه كشورهاي جهان وجود دارد، تنها درجات آن فرق ميكند. از زاويه هنجاري، چين همواره كشوري الهامبخش بوده است. در دوران پس از جنگ دوم جهاني، كمونيست شدن چين يكي از رخدادهاي كليدي بود. مائو تاثيرات ماندگاري بر خيلي از آرمانگراياني گذاشت كه ره به بيراهه بردند و فرجامي تراژيك يافتند. شي ميتواند «شي ايسم» جديدي شكل دهد و اينبار بسياري را در جهان در حال توسعه كه با «ليبرال دموكراسي» ميانهاي ندارند مفتون خود كند. عجالتا اقدام شي در متن بزرگتر الگوي پوتيني، اردوغاني و حتي دوترتهاي از يكسو و خيزش پوپوليسمي كه ترامپ به گونهاي زننده آن را نمايندگي ميكند، نشان از پايان «پايان تاريخ» دارد. جهان به سوي مدلهاي متنوع توسعه پيش ميرود و چينيهاي ميخواهند برند خاص خود را داشته باشند. موفقيت و شكستشان بر جهان ما كه به گونهاي فزاينده چينمدار ميشود تاثيرات عميقي خواهد داشت. ممكن است بعضي از اين نمد كلاهي ببافند و برخي «راه رفتن خودشان هم يادشان برود».