صداي مخالف
كيهان: صداوسيما را پاكسازي كنيد
روزنامه كيهان با اشاره به درگيري يكي از مجريان سيما با مسعود فراستي خواستار تغيير مجرياني شد كه آنها را «زرد» ميخواند. اين روزنامه رفتار مجري را «غيرحرفهاي و موهن» خواند و «لزوم تجديد نظر در گزينش و به كارگيري مجريان در صداوسيما» را گوشزد كرد. به اعتقاد كيهان «تحقير ميهمانان و حاضران توسط مجريان زرد در برنامه و توهين به مخاطب توسط برخي از مجريان، در همين چند ماه اخير بارها در برنامههاي گفتوگو محور سيما اتفاق افتاده است.» كيهان همچنين معتقد است كه اين اتفاق نشان داد مجري «نه فقط كمترين صلاحيت لازم براي كاري كه به وي سپرده شده را ندارد، بلكه حضور او در سازمان صداوسيما، اهانت آشكار به بينندگان و تمامي مردم اين سرزمين است.» از نظر اين نويسنده اين روزنامه حتي توبيخ هم جوابگوي اين اتفاق نيست و از همين رو خواستار پاكسازي اين عناصر شده است. اين روزنامه همچنين «سهلانگاري در اين زمينه» را مويد اين پيام ميداند كه «خود مديران نيز اهميت چنداني براي حفظ شأن برنامههايشان ندارند.» از همين رو از رياست سازمان خواسته تا پاكسازي را آغاز كرده و از عليعسگري سوال ميكند: «آيا ادامه كار اين مجري در صدا و سيما- كه بهفرموده حضرت امام(ره) بايد دانشگاه باشد- شرمآور نيست؟!»
تكرار حرفهاي حجاريان در روزنامه صبح نو
مرداد امسال سعيد حجاريان در مصاحبه با روزنامه شرق از شرايطي گفت كه آن را «شرايط تعليق در تعليق» نامگذاري كرد و معتقد بود دولت در چنين وضعيتي قرار دارد. حجاريان گفته بود: «وضعيت «تعليق در تعليق» علاوه بر دولت، به طور مستقيم بر مردم نيز تاثير منفي ميگذارد؛ چنان كه ميبينيم و ميشنويم، قدرت تصميمگيري مردم كم و كمتر ميشود تا آنجا كه عمق آيندهنگريشان به يك روز ختم ميشود.» روزنامه صبح نو نزديك به قاليباف كه اين روزها تلاش ميكنند صداي «نواصولگرايي» باشند و جرياني متفاوت از هر دو جريان سياسي خود را نشان دهند در سرمقاله خود به تكرار حرفهاي حجاريان پرداخته و سراسر 40 سال جمهوري اسلامي را در همين وضعيت ارزيابي ميكند. اين روزنامه مينويسد: «از حدود هشت سال قبل كه كشور در دوره اوباماي دموكرات گرفتار تحريمهاي امريكا شد تا امروز، تمايل دولتها اين بود كه به طور ناملموس يا ملموس، مقتضيات روزمره را به توافقهاي بيروني گره بزنند... وعده داده ميشود كه صبر كنيم تا ببينيم چه ميشود! اين نحوه تصميمگيري آنقدر مخل اداره امورات شده كه تا پايينترين سطوح نيز سرايت يافته و حتي كسبه بازار هم، چنين سخن ميگويند. تعليق اقتصاد و معيشت و تعويق آن به تصميمات غربيها و شرقيها، يعني ايجاد يك بنبست كاذب براي ايران؛ ايراني كه به اين طريق از برنامهريزيهاي راهبردي دست برميدارد، دقيقا همان چيزي كه موجب فروكاسته شدن آن به محيط داخل و گرفتار شدن در مسائل ريز و درشت بياهميت خواهد شد. سراب واهي برجام بزرگترين مثال از اين دست اتفاقات است كه در ماههاي گذشته نيز در اندام «افايتياف» و «سي اف تي» و... بازتوليد شده و اساسا تمامي 40ساله گذشته انقلاب اسلامي، منظر حيلههاي وقت تعيين شده از سوي استكبار و دورزدن آنها توسط جمهوري اسلامي بوده است. اين بار همچنين خواهد شد، چه عدهاي در داخل بخواهند يا نخواهند.»
ميخواهند ايران را گاوشيرده امريكا كنند
وبسايت 598 كه به جبهه پايداري و آيتالله مصباح نزديك است در مقالهاي به قلم رضا احمدزاده ضمن برشمردن مسوولان دولت به عنوان سازشكار مينويسد: «خط سازش امروز اين خطاي استراتژيك را انجام داده است كه با كنار گذاشتن طرحهاي بومي توسعهاي با واژههايي مانند تعامل با دنيا قصد دارد تا وابستگي تام و تمامي را در ابعاد مختلف براي ايران رقم بزند، تيري كه دو هدف را نشانه رفته است: استقلال و هويت مستقل اقتصادي – فرهنگي و ساختن يك گاو شيرده مطمئن ديگر در ايران كه علاوه بر منافع اقتصادي وحساسيتهاي جغرافيايي آن، ميتواند دوباره اميدهاي برباد رفته و بازسازي چهره رو به افول يك ابر قدرت شكست خورده در نقاط مختلف جهان را باز يابي كند.» مهمتر اينكه نويسنده سرخط «ايجاد اغتشاش» را نيز اعلام ميكند اگرچه تلاش دارد آن را به همانها كه «سازشكار» ميخواند منتصب كند. از همين رو مينويسد: «احتمال اينكه خط سازش موج جديدي از اغتشاشات طراحي و برنامهريزي شده (با نقطه شروع گراني و معيشت و كمك مديران نفوذي) با كمك اروپا (در عقب انداختن راهكار مبادلات مالي با ايران براي فشار آوردن و باج خواهي بيشتر از ما تا آن زمان وقتكشي كند زياد خواهد بود) را ميداني كند تا امريكا امتيازات مورد نظرش را در پشت ميز مذاكرات باجخواهي و دريافت كند، احتمالي است كه نبايد از نظر دور داشت. امروز ديگر رفتار برخي دولتمردان ناشي از سوء مديريت و خطاي محاسباتي نميتواند قلمداد گردد.» گفتني است حوادث دي ماه سال گذشته كه سرآغاز آشوبهاي خياباني بود اتفاقا از سوي كانونهايي وابسته به جريانهاي افراطي مخالف دولت در مشهد كليد خورد. تظاهراتي كه انتظار داشتند توسط آن دولت را تا مرز سقوط پيش ببرند اما دامنه اعتراضات آنچنان گسترده شد كه از كنترل افراطيهاي مخالف دولت خارج شد.