محمدرضا باهنر:
من متهم استيضاح فرجيدانا هستم
محمدرضا باهنر، نايبرييس مجلس است اما قدرت رايزنياش به حدي است كه او را به مرد پشت پرده مجلس تبديل كرده است. اينكه توان و قدرت لابيگري و چانهزني باهنر بالاست بر كسي پوشيده نيست اما از آنجايي كه قدرتنمايي او در صحنه سياست مربوط به بخش غيررسمي و غيرعلني سياست است ممكن است گاهي با بزرگنمايي همراه باشد يا بالعكس آن قدري كه بايد جدي، گرفته نشود. مرد قدرتمند مجلس است و اين قدرتش را نه از سرنيزه گرفته و نه از سكه بلكه هنر فردي و شخصياش در لابيگري اين قدرت را به او داده است. دبيركل 62 ساله جبهه پيروان خط امام و رهبري در گفتوگويي كه با خبرآنلاين داشته، پرده از گوشهاي از اين قدرت لابيگرياش برداشت و گفت كه او از نيروهاي اصلي مجلس بوده كه مساله استيضاح وزير علوم دولت روحاني را پيگيري ميكرده است؛ استيضاحي كه علي لاريجاني، رييسمجلس با آن مخالف بوده اما نيروهايي در فراكسيون رهروان ولايت، سازمخالف زدهاند. باهنر در اين گفتوگو اگرچه مستقيما نگفت كه راياش با لاريجاني در جريان استيضاح در تعارض بوده است اما مساله مخالفتش با لاريجاني در برخي مسائل را چيزي طبيعي عنوان ميكند. اين مساله آنجايي اهميت دوچندان پيدا ميكند كه در هفتههاي اخير باهنر چرخش آشكاري را به سمت جبهه پايداري كه به تندروهاي اصولگرا شهره هستند داشته است. اين درحالي است كه علي لاريجاني در پي درگذشت آيتالله مهدوي كني وحبيبالله عسگراولادي سعي ميكند پرچم اعتدال را در جبهه اصولگرايي افراشته نگهدارد. تاسيس حزب رهروان ولايت كه از سوي طرفداران او در مجلس پيگيري ميشود به همين دليل تفسير ميشود. چكيده اظهارات محمدرضا باهنر به شرح زير است:
جبهه پايداري اصل نيست، كمااينكه جبهه رهروان امام و رهبري هم اصل نيست. تاكيداتي كه من دارم اين است كه ما در اين دوره انتخابات، يك تفاوتي با انتخاباتهاي دورههاي قبل داريم. در دورههاي قبل اصلاحطلبان كمرنگتر حاضر ميشدند. شايد هم طبيعي اين بود كه در ميان اصولگرايان، دو يا سه گروه بحث و رقابت ميكردند.
بين شخصيتهاي حقوقي كه هيچ، بين آدمها هم اختلاف وجود دارد. بنده هم با نزديكترين و هم موضعترين شخص اين كشور بخواهم بنشينم و در مورد مسائل كشور ريز شوم، ممكن است به اختلاف بخورم اما اين اختلافات نسبي است.
ما در زماني كه اصلاحطلبان حضور كمرنگتري داشتند، اصولگرايان، دو سه گروه بودند و با هم رقابت ميكردند. الان ما احساس ميكنيم كه اين دوره اصلاحطلبان پررنگتر ميآيند.
به عنوان شخص بنده، دعوت ميكنم كه حضور جدي داشته باشند. اصلاحطلبان بيايند در ميدان و كار بكنند. البته آن شرطي كه همه ما بايد رعايت كنيم، اصلاحطلبان هم بايد رعايت كنند.
اصولگرا و اصلاحطلب و معتدل فرقي نميكند. اصولگرايان هم بايد قانون اساسي و داور را بپذيرند و قبول داشته باشند. بنابراين اولا از اصلاحطلبان دعوت ميكنيم كه حضور داشته باشند و ثانيا اين قوانين را رعايت كنند.
وقتي اصلاحطلبان ميآيند، اين طبيعي است كه اصولگرايان منسجمتر عمل ميكنند. اينكه ما برويم مستحيل بشويم در پايداري، يا اينكه پايداري بيايد و در ما ادغام بشود وما هر دو برويم در يك گروه سومي ادغام بشويم، اين بحثها نيست.
به قول مرحوم آيتالله مهدوي كني، وقتي ميگوييم ميخواهيم به وحدت برسيم، به صورت فلسفي نميگوييم. بحث ما ائتلاف است. در ائتلاف هم هركسي ميتواند مواضع خود را داشته باشد اما در نقاط مشترك بنشينيم و با هم كار كنيم. چشمانداز ما ائتلاف صد درصدي است. اما حتما به اين نقطه نميرسيم ولي تلاش ميكنيم كه به اين نقطه نزديك بشويم.
اين تصور كه جبهه پايداري محكم سرجاي خود ايستاده است و ما بايد برويم خدمت ايشان، اين گونه نيست. عكس اين را هم توقع نداريم كه ما محكم سرجاي خود بايستيم و آنها بيايند خدمت ما.
در انتخابات مجلس، شوراها و رياستجمهوري، نامزدهايي كه اعتراض دارند، ميروند و شكايت ميكنند و رسيدگي ميشود. انتقاد هم طبيعي است، اما اگر اين انتقاد به حدي بشود كه بگويد من داور را قبول ندارم، بايد از زمين بيرون بيايد.
شوراي نگهبان مسوول نيست كه منِ نماينده مجلس را قانع كند كه كار تو ايراد دارد. او سوت ميزند و تمام ميكند. ميگويد اين قانون، يا فلان مادهاش با اين اصل قانون اساسي مغايرت دارد. ممكن است بيايد و ما با هم بحث كنيم اما نهايتا وقتي شوراي نگهبان ايرادي گرفت ما موظفيم كه تبعيت كنيم. اگر برطرف نكرديم، آن قانون، قانون نيست.
ممكن است من راي شوراي نگهبان را قبول نداشته باشم، اما فرآيند كشور يك فرآيند تعريف شده است.
يك بار به آيتالله جنتي درباره رقيب اصلاحطلب خودم نامه نوشتم كه اگر تاييد شود من هركاري خواهم كرد كه راي نياورد اما او براي نمايندگي فرد صالحي است، تاييدش كنيد.
اينكه آقاي لاريجاني موافق استيضاح وزير علوم بودند يا نبودند را از خود ايشان بپرسيد. من گفتم كه من نهايتا قانع نشدم و به استيضاح راي دادم. ممكن است ما در يك بحثي با نزديكترين همفكرانمان اختلاف نظر پيدا كنيم.
(درباره حزب رهروان ولايت) اگر حزب جامع و فراگير اصولگرايي تشكيل بشود، من حمايت ميكنم. همان طور كه اگر يك حزب جامع اصلاحطلبي هم تشكيل بشود من از آن حمايت ميكنم. اما معنايش اين نيست كه به حزب اصلاحطلبها ميپيوندم. من دوست دارم و فكر ميكنم كه مشكل مملكت اين گونه حل ميشود كه ما چند حزب فراگير و البته چارچوبدار داشته باشيم. حالا اگر آقاي جلالي ميخواهند حزب رهروان ولايت را راه بيندازند، راه بيندازند ما مخالفت نميكنيم و تشويقشان هم ميكنيم. اما احتمالا اين حزب باز آن حزب فراگيري كه ما در ذهنمان است نخواهد بود. ما مثلا پنج حزب اصولگرا داريم و اين هم ميشود ششمين حزب.
ما اصولا در حزب پيروان خط امام و رهبري با تشكلهايي كار ميكنيم كه ابتدائا مجوزشان را از وزارت كشور گرفته باشند. الان اعضاي جبهه پيروان خط امام و رهبري 15 تشكل هستند كه همه اينها مجوزدار هستند. اين گونه نيست كه جريانات و گروهها را بدون مجوز بتوانند با جبهه پيروان فعاليت بكنند. اما اگر رفتند و حزب تشكيل دادند، قاعدتا از آنجايي كه مواضع نزديك داريم ميتوانيم با هم كار كنيم.
مجلس نتيجه تلاش احزاب است. اما به صورت طبيعي هر دولتي علاقهمند است كه مجلس با او هماهنگ باشد. هر مجلسي هم علاقهمند است كه دولت با او هماهنگ باشد. مجلس در راي دادن به وزرا اعمال نظر ميكند. يعني اگر يك وزيري نپسندد راي نميدهد. اما چارهاي هم ندارد، بالاخره رييسجمهور بايد انتخاب كند. مجلس به خودي خود نميتواند وزير معرفي كند. دولت هم طبيعي است كه از قدرت خود استفاده ميكند.
اينكه من گفتم احمدينژاد از قدرت و پول و... استفاده كرده است، منظورم اين نبود كه يك دولتي مثلا پنج ميليارد تومان از بيتالمال برداشته و به برخي كانديداها كمك كرده است. اگر اين كار را كرده باشد، حتما تخلف و خطاست. اما ممكن است دولت در كلان از يك حزب، يك جريان حمايت كند. استانداران، فرمانداران و مديران كل، ممكن است اين كار را بكنند. طبيعي است كه دولت اين كار را بكند. دولتها در بعد از انقلاب تلاش كردند كه يك حزبي را درست كنند.
من ميگويم كه برخي احزاب دولت ساخته هستند و برخي از احزاب دولت ساز هستند. احزاب دولت ساخته آخر و عاقبت خوشي ندارند. يعني زمان آقاي هاشمي حزب كارگزاران تشكيل شد. اين حزب قبل از دولت آقاي هاشمي وجود خارجي نداشت. رايحه خوشخدمت و اينها هم در زمان آقاي احمدينژاد ايجاد شد. الان هم بعضي هستند در شهرستانها كه ميگويند ستاد آقاي روحاني هستيم. خيلي وقتها آقاي دكتر روحاني هم ميگويند كه من خبر ندارم كه اينها چه كساني هستند. اين احزاب حداكثر تا زماني كه دولت بر سر كار باشد ميتوانند مانور بدهند. وقتي دوره دولت آنها سپري شد، خود اينها رنگ ميبازند. حزب قدرتمند حزبي است كه دولت ساز باشد.
مساله آقاي رحيمي مساله ديگري است و هركسي يك موضعي درباره آن ميگيرد. من آن مواضع را نداشتم و دوست ندارم در اين مباحث حرف بزنم.
ما در جريان اصولگرايي حزب فراگير نداشتهايم اما اگر بخواهم اسم ببرم، مجالس چهارم، مجلس پنجم، مجلس هفتم، مجلس هشتم و نهم همواره ما اكثريت داشتهايم. ما هم (جبهه پيروان خط امام و رهبري) در انتخابات نقش داشتيم. اما چون آن حزب فراگير را نداريم، تقريبا شركت سهامي تشكيل ميشود. يعني وقتي ميخواهيم فعاليت كنيم، 15 حزب با همديگر بايد بنشينيم و هماهنگ بشويم تا يك تصميمي بگيريم. اينكه من در آنجا گفتم كه دولت آقاي احمدينژاد از قدرت استفاده كرد، منظورم آقاي رحيمي نبود. اين مساله آقاي رحيمي مساله ديگري است و هركسي يك موضعي درباره آن ميگيرد.