• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 1125 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۷ خرداد

درباره خصيصه‌هاي دوست سي‌ساله

حميدرضا جلايي‌پور

اولين‌بار قانعي‌راد را تقريبا سي ‌سال پيش در كلاس درس‌ نظريه‌هاي جامعه‌شناسي در دانشگاه تهران (كه از سوي استاد غلامعباس توسلي ارايه مي‌شد) ديدم و آشنايي و بعد دوستي و همكاري من تا روزهاي پيش از مرگ ايستاده‌اش ادامه داشت. در اين فرصت كوتاه به 10 خاطره و نكته كوتاه درباره اين استاد فهيم، عميق، شريف و پديده جامعه‌شناسي ايران اشاره مي‌كنم.

1- به ياد دارم در همان كلاس درس نظريه‌هاي جامعه‌شناسي توسلي او كار كلاسي‌اش را درباره نظريه پارسونز راجع به «ويژگي‌هاي جامعه‌مدرن» ارايه داد. در آن زمان در بازار كتاب و مقاله متن فارسي راجع به پارسونز خيلي كم بود و او سعي كرده بود محتواي بحثش را با جست‌وجو در متون انگليسي فراهم كند- كه چه عالي جمع‌بندي كرده بود. سخنانش در كلاس آنقدر شنيدني بود كه دكتر توسلي به او در دو نوبت و به مدت دو ساعت وقت داد تا بحثش را در وقت مناسب ارايه بدهد. او بحث پيچيده پارسونز را هم درباره موضوع مهم جوامع اخير و مدرن روشن و فهميدني بيان كرد و هم تلاش كرد از پرتوافكني بحثش استفاده كند و سخني راجع به جامعه‌ايران بگويد. از همين تجربه مي‌شد حدس زد «جمع» جامعه‌شناسان ايران با ورود يك جامعه‌شناس جدي، عميق و حساس نسبت به جامعه‌ايران روبه‌رو شده است- كه شد.

2- او بعدا در دوره دكترا و بعد از آن درباره جامعه‌شناسي نهادهاي‌علمي كار كرد و من روي جامعه‌شناسي سياسي. به ياد دارم پس از اخذ دكترا مهم‌ترين بحث‌هايي كه با هم مي‌كرديم اينها بود: هر دوي ما روي‌ اهميت مفهوم «جامعه» در حوزه عمومي تاكيد داشتيم. قانعي‌راد روي چيزي تاكيد مي‌كرد كه بعدا شد «ضرورت استقلال نهاد دانشگاه» و «اهميت ارتباطات علمي». من هم روي اهميت «تقويت جامعه‌مدني» و «جنبش‌هاي اجتماعي» تكيه مي‌كردم-در زمانه‌اي كه صدا و سيما به جنبش دانشجويي مي‌گفت غائله دانشگاه.

3- قانعي‌راد در تقويت انجمن‌جامعه‌شناسي راسخ‌ بود و از جان مايه مي‌گذاشت. او هميشه در انجمن بود و دو دوره هم رييس انجمن بود و من و دكتر سراج‌زاده در دو دوره در هيات‌مديره انجمن با او همكار بوديم. من به ياد دارم او با چه علاقه‌اي به گسترش گروهاي علمي‌ انجمن كمك مي‌كرد و به‌شدت از گفت‌وگوهاي بين رشته‌اي دفاع مي‌كرد- گويي دارد همان دكترين ارتباطات علمي‌اش را در عمل پي‌مي‌گيرد. جالب اين بود كه در شرايط سخت امنيتي دوره احمدي‌نژاد ضمن رعايت استانداردها قاطع از فعاليت آزاد گروهاي‌ علمي انجمن دفاع مي‌كرد و جا ‌نمي‌زد- انصافا من يك بار در مورد فعاليت يك گروه علمي جازدم اما او محكم ايستاد.

۴-وقتي من دنبال روزنامه جامعه (و بعد روزنامه‌هاي زنجيره‌اي) رفتم. از دو ناحيه به‌شدت تحت فشار قرار گرفتم. يكي دولت موازي به عامليت سعيد مرتضوي (مخالف قسم خورده و پركار در ضديت با نشريات جامعه مدني)، ديگري طعنه بعضي از همكاران كه مي‌گفتند جلايي‌‌پور اين همه تلاش كرده دكتراي جامعه‌شناسي گرفته ولي خودش‌رو به ژورناليسم سطحي در روزنامه‌ها مشغول كرده است. اما قانعي‌راد هر بار كه من را مي‌ديد از فعاليت روزنامه‌نگاري من دفاع مي‌كرد و تشويق تئوريك مي‌كرد. مي‌گفت اين خيلي خوبه كه مفاهيمي مثل جامعه، جامعه‌مدني، اهميت گفت‌وگو، نقد به جاي نفي، توسعه سياسي، جنبش‌هاي اجتماعي، جامعه‌محذوف، و... از طريق روزنامه‌ها به گفتار عمومي راه پيدا مي‌كند-مي‌گفت اين راه را بايد ادامه داد و تشويق خفن مي‌كرد.

5- چرا قانعي‌راد چنين عمل و چنين تشويق مي‌كرد؟ در يك كلام چون او آگاهانه انتخاب كرده‌ بود كه «جامعه‌شناس حوزه عمومي ايران» باشد و بحق صلاحيت اين كار را هم داشت، زيرا:

٭ او جامعه‌شناسي را «سطحي» دنبال نكرده بود. او واقعا به ريشه‌هاي متنوع فكري و تاريخي اين رشته آگاه بود؛ او به اهميت مفاهيم در سطح نظري از يك طرف و اهميت مطالعات تجربي از طرف ديگر اشراف داشت. او اشراف خوبي به گذشته ايران و جريان‌هاي فكري‌اش داشت و در بحث‌ها بي‌جهت به حاشيه نمي‌زد.

٭ او يك جامعه‌شناس صاحب‌سبك انتقادي بود. ذهني نقاد، تركيب‌گر و در عين حال پراگماتيستي داشت. واقعا يك جامعه‌شناس انتقادي غيرجنجالي، با پرنسيب و متواضع بود كه راست‌كار ايران و مفيد بود.

٭ او به لوازم و اهميت جامعه‌شناسي آكادميك واقف بود ولي در عين حال او جامعه‌شناسي را براي تحليل عمده‌ترين مسائل جامعه ايران، مثل نظام معرفت و عقلانيت، زيست جهان ايراني، زيست‌بوم ايراني و حكمراني و دموكراسي مي‌خواست.

٭ او متفكر تفرقه‌افكن نبود به‌شدت به تعامل و گفت‌وگوي نخبگان دانش (دانشگاهيان، روحانيان و روشنفكران) علاقه داشت ولي هيچ وقت چاپلوسي كسي را نمي‌كرد. در انجمن جامعه‌شناسي چنين عمل مي‌كرد.

٭ او انديشه انتقادي- اصلاحي داشت و اساسا «تقابلي» نمي‌انديشيد. لذا در بحث و گفت‌وگو با همه نحله‌هاي فكري و با همه صاحبان نقش (اعم از دولتي و غيردولتي) همكاري نقادانه مي‌كرد. بدينسان ويژگي‌هاي فوق از او يك جامعه‌شناس موفق در عرصه‌عمومي و يك شخصيت كم‌نظير در انجمن جامعه‌شناسي ايران مي‌ساخت.

6- قانعي‌راد به نظر من برجسته‌ترين مدير برگزاري نشست‌هاي علمي بود كه ده‌ها كنفرانس ملي موفق درباره آسيب‌هاي اجتماعي ايران، تحول علوم اجتماعي در ايران، و... برگزار كرد. بحق او شايسته پست وزارت علوم بود- من شخصا به سهم كوچك خودم هم در سال ۸۸ و هم ۱۳۹۲ دنبال وزارت ايشان بودم. اما در ۱۳۹۶ مريضي به او امان نداد.

۷-قانعي‌راد در عين‌حال كه يك جامعه‌شناس بود اما هميشه يك كنشگر صادق جريان اصلاحات نيز بود. او در تمام بزنگا‌ه‌هاي اصلاحات در بيست سال گذشته حضور داشت (وقتي خودم و محمدرضا به زندان مي‌رفتيم جزو اولين ديدار‌كنندگان بود). به عنوان مثال در مواقع بحران و شرايط نيمه‌امنيتي با علاقه در نشست‌هاي كارشناسي حزب مشاركت و اتحاد و ستاد‌هاي انتخاباتي اصلاح‌طلبان شركت فعال و مسوولانه مي‌كرد با علاقه و عمق مفهوم اطلاحات و اعتدال را پي‌مي‌گرفت.

8- علاقه او به بحث و گفت‌وگو در شرايط آزاد آنچنان بود كه او را به شخصيتي بي‌بديل در گروه تلگرامي همكاران جامعه‌شناس تبديل كرده بود. او در اين گروه از نظر همه اعضا قاضي عادل و در عين حال مدافع آزادي بحث بود.

9- مطلقا حرص مال دنيا را نمي‌خورد. يادم هست يك روز از مرحوم پدرش مي‌گفت كه در ناصر خسروي تهران انتشاراتي داشته است. او از اينكه انتشارات پدرش تداوم نيافته تاسف مي‌خورد ولي مطلقا از اينكه محل كسب پدرش كه الان چقدر گران شده، ولي خانواده او زود آن محل را فروخته بودند، افسوس نمي‌خورد.

۱۰- او اراده پولاديني داشت و سرطانش را در دستانش به بازي گرفته بود. دو سال پيش در بيمارستان عرفان وقتي فهميد سرطان دارد و مي‌دانست كه ماهم مي‌دانيم ولي يكبار هم از بيماري‌اش گلايه‌ نكرد و در همان تخت بيمارستان بعد از اين خبر تا روز آخر نگذاشت اين مريضي به كارش و برنامه‌هايش آسيب بزند. او در اين اواخر و پس از اعتراضات دي‌ماه ۱۳۹۶ به قول خودش بيشتر نگران حال ايران بود لذا خودش بيشتر كار مي‌كرد و در بحث‌ها بي‌دريغ مشاركت مي‌كرد. هر وقت براي ديدنش به منزلش رفتيم ملاقات‌ها به بحث جدي راجع به ايران تبديل مي‌شد و صريح نظراتش را مي‌داد. به اساتيد جامعه‌شناسي خيلي احترام مي‌گذاشت. يادم هست در همين نوروز با اينكه خودش مريض بود ولي با پيگيري و حضور او بود كه ديدن جامعه‌شناسان با استاد توسلي انجام شد. او انصافا پديده، نعمت و رحمت جامعه‌شناسي ايران بود. قامت ايستاده‌اي داشت، سرفراز كار كرد و ايستاده از بين ما رفت. از خداي مهربان براي همسر و فرزندان فرهيخته‌اش تقاضاي صبر و شكيبايي دارم.

روحش ‌گرامي و راهش از سوي نسل جديد جامعه‌شناسان پررهرو باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون