مسير مذاكره
جلال ميرزايي
در حالي كه رييسجمهوري از 13 درخواست دولت امريكا براي مذاكره با ايران در 2 سال گذشته خبر داده، به نظر ميرسد وضعيت فعلي روابط دوجانبه ايران و امريكا تا حدودي تداعي كننده اوضاع روابط دو كشور در ماجراي مكفارلين است. در جريان مكفارلين عملا آنچه مانع از برقراري ارتباط ميان دو كشور شد، همين بياعتمادي متقابل بود. در آن زمان نيز اگر چه دولت امريكا درخواست مذاكره داده بود و دولت ايران هم پذيرفته بود اما به دليل همين بياعتمادي و نگراني از اينكه ممكن است يكي از طرفين موضوع را افشا كند و طرف مقابل را تحت فشار افكار عمومي قرار دهد، مكفارلين شكست خورد. همان زمان، موضوع از طريق تريبون نماز جمعه فاش كردند تا احيانا كشور در موضع ضعف قرار نگيرد و امريكاييها به ايران فشارنياورند. اين بياعتمادي امروز هم گريبانگير روابط دو كشور شده، وگرنه اين طبيعتا هنر نيست كه بگوييم با درخواست مذاكرات مخالفت كردهايم. وظيفه دولت اين است كه مطالبات مردم را برآورده كند. آقاي روحاني در جريان همين انتخابات 96 تاكيد ميكرد كه اگر مردم باز هم به او اعتماد كردند و بيش از دور نخست راي دادند، نهتنها بحث برجام، بلكه تحريمهاي حقوق بشري و ديگر مشكلات تحميلي بر كشور را نيز از طريق مذاكره مرتفع ميكند. بنابراين بايد اين مهم را در نظر داشته باشيم اينكه به سمت مذاكره نرويم يا با درخواست تعامل و گفتوگو از سوي طرف مقابل مخالفت كنيم...
لزوما نشانه قدرت نيست؛ بلكه اتفاقا در اغلب موارد نشاندهنده ضعف دولت و عدماعتماد به نفس كافي براي مذاكره است. در اين شرايط يكي سوالاتي كه مردم مطرح كردهاند، همين است كه چرا نبايد پيشنهاد مذاكره از سوي خودمان و دولت منتخب خودمان مطرح شود؟ آن هم دولتي كه خود را طرفدار حل مشكلات از طريق گفتوگو و تعامل سازنده با جهان معرفي ميكند. با اين حساب، معتقدم آنچه روحاني مطرح كرده، نهتنها منجر به اقناع افكار عمومي نميشود، بلكه ابهامات و بلاتكليفي افكار عمومي و مردم را دوچندان ميسازد. افكار عمومي امروز انتظار دارد كه دولت منتخبشان از تمامي ظرفيتها و امكانات خود براي حل مشكلات استفاده كنند. البته اين اتفاق مباركي است كه دولت ميگويد تحريمها را دور ميزنيم اما بايد راهي براي حل اصل و اساس مشكلات هم داشته باشيم. اين درست است كه امريكا قابلاعتماد نيست اما اين جمله براي آنكه مذاكره نكنيم، كافي نيست؛ همه مذاكرات براي حل مشكلات است و اگر مشكلي نباشد كه مذاكره نميكنيم. هميشه مذاكرات در فضاي بياعتمادي نسبي آغاز ميشود و در ادامه طرفين سعي ميكنند با نزديك كردن نظرات خود به طرف مقابل به نوعي تفاهم نسبي برسند. اين در حالي است كه اتفاقا در همين مدت اخير نتايج چند نظرسنجي منتشر شد كه نشان ميدهد حتي برخي از اسراييليها هم موافق تداوم دولت ترامپ در دوره دوم نيستند؛ چرا كه او را فردي غيرقابل پيشبيني ميدانند و نگرانند مبادا روزي با ايران وارد مذاكره شود. درمجموع به نظر ميرسد، پيششرط گذاشتن براي مذاكره راهحل خوبي نيست. آمريكاييها هم با گذاشتن پيششرطهاي غيرمنطقي عملا راه مذاكره را بستهاند. مذاكره براي اين است كه اختلافات حل شود؛ فيالمثل اگر امريكاييها بگويند ايران بايد فعاليت موشكي خود را تعطيل كند تا وارد مذاكره شويم، طبيعي است كه مذاكره به نتيجه نميرسد. چرا كه مشخص است كه اين شرط كارساز نبوده و ما قبول نخواهيم كرد. چنانچه شروط 12گانه وزير خارجه امريكا نيز به جاي آنكه دو كشور را به سمت مذاكره پيش ببرد، از آن دور كرد. اين كاري است كه تركيه و چين به عنوان كشورهايي كه به نحوي متحد ما هستند انجام دادند و ما نيز بايد به نحوي عمل كنيم كه افكار عمومي خودمان اطمينان حاصل كند كه دولت در حفظ منافع ملي و امنيت ملي از طريق ديپلماسي كوتاهي نميكند.