عبدالكريم چنان باش كه از تو حكايت كنند
عبدالجواد موسوي
با وجود مخالفت صريح و منطقي سردار سليماني با پروپاگانداي احساسي پيرامون شخصيتش، باز هم عدهاي دستبردار نيستند و عكس و تيتر سينمايي مهيج ميزنند تا به همگان ثابت كنند پشت همه اتفاقات نظامي و ميادين نبرد، مردي است به نام قاسم سليماني. بدون شك هركس كه دلش براي سربلندي اين آب و خاك بتپد از رشادتهاي اين مرد به خود خواهد باليد. او ما را به ياد همه جوانمرداني مياندازد كه جانشان را كف دستشان گرفتند و عاشقانه از همه ارزشهاي ازلي و ابدي اين سرزمين دفاع كردند. جوانمرداني كه متاسفانه بسياري از رشادتهايشان به دليل اقتضائات آن روزگاران ثبت و ضبط نشد و انگاري ما يك جورهايي داريم جبران مافات هم ميكنيم و ميخواهيم به دنيا نشان بدهيم چه اسطورههايي هنوز دارند در اين خاك نفس ميكشند. تا اين جايش قابل درك و فهم است. اما اينكه ما در ستايش از مردي كه امروزه مظهر حفاظت و پاسداشت منافع ملي ما است آنقدر شتابزده و بد عمل كنيم كه خود مصداق به خطر انداختن منافع ملي باشد جاي تامل دارد. ما آنقدر بد عمل كردهايم كه داد خود سردار هم درآمده است. ما آنقدر بد عمل كردهايم كه مقامات عراقي به صراحت در كنار قدرداني از نقش ايران در عراق، گلهمند شوند كه پررنگ كردن نقش سردار ميتواند تبعات بدي در عراق داشته باشد. تا پيش از اين حرفها ميتوانستيم بگوييم ذوقزده شده بوديم كه مردي ساده و بيريا ميتواند كارهايي بكند كه ارتش ايالات متحده از آن عاجز است و به همين دليل كمي هم افراط كرديم اما پس از تذكر خود سردار چه؟ آيا ميتوانيم بگوييم ما بيشتر از او سرمان ميشود؟ آيا ميتوانيم بگوييم ما بهتر از او ميفهميم منافع ملي يعني چه؟ از اينجا به بعد تيتر و عكس اسطورهاي زدن از او و داستانهاي مهيج ساختن از سرباز بي ادعايي كه به قول خودش فقط سعي دارد وظيفهاي را كه به او محول كردهاند درست انجام دهد نهتنها خدمت نيست كه بوهاي ديگري از آن به مشام ميرسد. سردار سليماني از سرمايههاي گرانسنگ ملي ما است، نبايد او را براي پيشبرد اهداف و اغراض كوچك سياسي هزينه كنيم. اگر با آقاي روحاني و دكتر ظريف مشكل داريم ايرادي ندارد، به راههاي ديگري متوسل شويم. الحمدلله بهانه كه كم نيست. وقتي دوستاني وجود دارند كه به بهانه تكخواني يك زن- كه اصل خبر از اساس كذب بود- ميتوانند يك ماه مملكت را به هم بريزند و مجلس و دولت را سرگرم چيزي كنند كه اصلا وجود ندارد چه نيازي است به دوگانه ظريف و سليماني ساختن؟ ظريف و سليماني هر دو سربازاني هستند كه ذيل يك پرچم خدمت ميكنند، منتها وظايفشان كمي با هم تفاوت دارد. استفاده سياسي و ابزاري از قهرمانان ملي گناهي است نابخشودني و تبعاتي هولناك در پي دارد. سردار سليماني كه اميدواريم حالا حالاها سايهاش بر سر اين آب و خاك باشد مرد اين ايام كوتاه نيست. اگر خدا بخواهد او قرار است از بحرانهاي بسياري ما را عبور دهد؛ بحرانهايي كه شايد به مراتب از اتفاقات ناگوار امروزي دهشتناكتر باشد. انديشيدن به منافع كوتاهمدت حزبي و جناحي آن هم در چنين شرايطي با هيچ معياري قابل قبول نيست. ديگر اينكه گفت: من آنم كه رستم بود پهلوان. اميدوارم هيچ كدام مصداق اين مصراع نباشيم. سردار سليماني دارد كار خودش را انجام ميدهد و بار خودش را بر دوش ميكشد؛ من و شما نيز اگر ميخواهيم همانند او منشأ خير و بركت باشيم بايد كار خودمان را درست انجام بدهيم. ستايش از پهلواني صدالبته كاري است درخور تقدير اما به قول شيخ ابوسعيد: عبدالكريم حكايتنويس مباش، چنان باش كه از تو حكايت كنند. اگر ما دعوي دلسوزي دين و آيين و آب و خاك و انقلاب و ارزشها را داريم، چنان رفتار كنيم كه فردا روز از ما حكايت كنند.