يك نگاه به انتقادها به «در حاشيه»
طنز از واقعيت سرچشمه ميگيرد
محمدهاشم اكبرياني
بيشك طنز ريشه در واقعيت دارد. اگر بخشي از پزشكان ما در درمان بيماران درست عمل ميكردند و بيماران به دليل كمسوادي يا عدم پايبندي آنها به اصول اخلاق حرفهاي، شاهد عدم درمان خود نبودند آيا باز هم طنزي درباره پزشكان و ناكارآمدي آنها ساخته ميشد؟ اگر بخشي از پزشكان به پولهاي زير ميزي روي نميآوردند تا جايي كه وزارت مربوطه هم تصميم به مبارزه با آن بگيرد، آيا باز هم سريالي پيدا ميشد كه آنها را به طنز بكشد؟
شك نداشته باشيم اگر جامعه پزشكي ما در مجموع، توانمند و پايبند به اصول اخلاق حرفهاي بود طنزي هم در اطرافشان شكل نميگرفت كه آنها را ناسالم و كمسواد و بيسواد نشان دهد.
در مورد وكلا هم اين قضيه صادق است. اگر بخشي قابل توجهي از وكلاي ما كه مشخص نيست از كدام دانشگاه و موسسه و سازمان انتفاعي و غير انتفاعي به مدرك وكالت دست يافتهاند در كار وكالت خبره بودند و به دنبال آن نبودند كه پروندهاي بگيرند تا چيزي نصيبشان شود طنزي هم از وكيل و وكالت پديد نميآمد.
وكيل و پزشك هم در اين وادي تنها نيستند. هر قشر به تناسب خود اگر به كژراهه برود، در كنار نقدهاي جدي، طنز هم دامن او را خواهد گرفت. سريال «در حاشيه» از هوا به جامعه ما نازل نشده، موضوع اين طنز برخاسته از واقعيتهاي جامعه ما است. اصولا هر طنز از جغرافيا و زماني كه در آن قرار دارد زاده ميشود.
چند سال قبل سريال «مرد هزار چهره» به نمايش درآمد كه اقشار مختلفي از جامعه را به طنز كشيد كه شاعران يكي از آنها بودند. در آن زمان بخشي از شاعران كه به اصطلاح قسمتي از روشنفكران جامعه را هم ميسازند اعتراض كردند كه چرا سريال، شعر و شاعر را به تمسخر گرفته است. معلوم نيست چرا آنها به واقعيتهايي كه در عرصه شعر ميگذشت دقت نميكردند؟ شايد هم نميخواستند دقت كنند. وقتي متنهايي بيسر و ته، بيمعنا، فاقد اصول اوليه و بديهي «نوشتن»، به نام شعر بيرون ميآمد و در صفحات نشريات و فضاي مجازي كروركرور چاپ و منتشر ميشد طبيعي است كه طنزي هم درباره آن شكل بگيرد.
بايد باور كنيم كه طنز از واقعيتها گرفته ميشود. برخي پزشكان در انتقاد به پخش اين سريال ميگويند «سريال «درحاشيه» جامعه را به پزشكان بياعتماد ميكند.» آنها نميدانند يا با بستن گوش و چشم خود نميخواهند بدانند كه گروهي از پزشكان، با كمسوادي، سودجويي و بيتوجهي به بيماران، پيش از اين، ضربه را به اعتبار جامعه پزشكي وارد آوردهاند. جامعه پزشكي اگر به دنبال اعتبار يا از بينبردن كم يا بياعتباري خود است قبل از همه بايد براي مبارزه با آثار تلخ و گزندهاي كه از طرف بخشي از پزشكان به مردم وارد ميآيد و آنها را با مشكلات فراوان روبهرو ميسازد، فكري كند. چرا بايد بيسوادي و سودجويي و بيتوجهي به بيماران در ميان گروهي از پزشكان همچنان رو به افزون باشد و جامعه پزشكي با آن مقابله لازم را نكند اما يك سريال كه ريشه در واقعيت دارد مورد هجوم قرار گيرد و از پخش آن جلوگيري به عمل آيد؟ جامعه پزشكي، يا هر قشر و گروه ديگر مانند وكلا يا شاعران، اگر به دنبال اعتبار هستند بايد چارهاي براي كاستن از ضعفهاي خود بينديشند. پخش نشدن يك سريال حكايت همان نكته هميشگي است كه صورت مساله را پاك ميكنند كه مساله ديده نشود.
در مورد اينكه عكسالعمل پزشكان، وكلا، شاعران و... نشان ميدهد تحقق جامعه مدني در ايران هنوز راه درازي در پيش دارد و گروههاي صنفي و سياسي و اقتصادي نميتوانند انتقادي را نسبت به خود بپذيرند و دموكراسي را، نه در شعار كه در عمل، به چالش ميكشند، در اين چند روز سخن بسيار گفته شده است كه نيازي به طرح مجدد آنها در اين نوشتار نيست. روزهايي كه سريال «مرد هزار چهره» پخش ميشد، شاعران يا همان بخشي از روشنفكران كه داعيه دموكراسي دارند نگفتند چه دلايلي باعث شده يك سريال آنها را به طنز بكشد. حالا هم پزشكان و وكلا بايد به اين سوال افكار عمومي پاسخ دهند كه چرا سريال درحاشيه آنها را به طنز كشيده؟ نكند همه آنچه در اين طنز آمده دروغ است و مايه تشويش اذهان عمومي و... !