رويه ناصواب مخالفت بعد از موافقت
هادي كيا دليري
در مورد انتقال آب خزر به سمنان قبل از هر گونه بحث و اظهارنظري بايد گفت كه اصولا منطق چنين اقدامي از ريشه و بن غلط است، چراكه در جهان امروز، هر اقدام توسعهاي كه انجام ميشود بايد بر اساس آمايش سرزميني باشد. اما در اين مورد، نهتنها اين كار يك اقدام توسعهاي نيست كه حتي از منظر «پايداري» نيز جايگاهي ندارد، چراكه در درازمدت ميتواند تبعات واقعا سوئي را براي محيط زيست و جنگلها و ذخاير آبي ما به همراه داشته باشد. اما از اين منظر كه بگذريم، انتقال آب خزر به سمنان از زواياي ديگري نيز قابل نقد است. به عنوان مثال همانطور كه ميدانيد بر اساس كنوانسيون خزر (معروف به كنوانسيون تهران) كه در سال 82 بين كشورهاي حاشيه خزر منعقد و در سال 92 يا 93 نيز توسط آقاي روحاني ابلاغ شد ايران نهتنها موظف است از آلودگي خزر جلوگيري كه بايد در حفظ گونههاي زيستي خزر نيز تلاش كند. اما در صورت تحقق اين امر، مسلما خزر در چند سال آينده با مشكلات زيست محيطي فراواني مواجه خواهد شد. تجارب گذشته نيز حكايت از آن دارد كه اينگونه تصميمها، محكوم به شكست هستند. مانند كارخانههاي كاغذي كه در شمال كشور احداث شدند بدون آنكه فكري براي تامين چوب آن شود و تنها عايدي آن تعطيلي كارخانه و بيكاري دهها نفر بوده است. يا در مورد درياچه اروميه، معضلات زيست محيطي اين درياچه به زماني برميگردد كه چند ده سد در كشور ساخته و از آن به عنوان يكي از افتخارات كشور ياد شد ولي به اين موضوع توجهي نشد كه اجراي اين پروژه چقدر ميتواند باعث تخريب درياچهها و منابع آبي ما شود. از سويي اين انتقال به گفته خود پيمانكاراني كه اين طرح را بررسي كردهاند، از داخل حدود 63 كيلومتر از جنگلهاي كشور عبور خواهد كرد كه اين خود فاجعهاي زيست محيطي را به دنبال خواهد داشت، چراكه گذشته از اينكه تعدادي از گونههاي درختان «ممنوعالقطع» هستند، هر گونه قطع درختان براي دولتي كه داعيه دفاع از محيط زيست را دارد، به هر بهانه كه باشد، اقدام ناشايستي است. حتي اينكه بخواهند در ازاي قطع درختان غرامتي را پرداخت كنند، به هيچ عنوان توجيهي بر اين اقدام نيست و نوعي «جرمشويي» محسوب ميشود. در اين بين پيشنهادي هم مطرح شده كه خط لوله انتقالي آب را موازي و در كنار خط لوله اصلي انتقال گاز كشور ايجاد كنند. اما در عمل اين موضوع شدني نيست، چراكه به گفته كارشناسان نهتنها بخشي از زمينهاي ياد شده «رانش» دارند بلكه به خاطر قانون ممنوعيت احداث هر گونه بنا يا محدثاتي در «حريم» خطوط گاز، عملا اين كار نيز منتفي است. به عبارت سادهتر انتقال آب از خزر به سمنان ادامه رويه اقداماتي خواهد بود كه خشك شدن رودخانهها و درياچهها و از بين رفتن جنگلها و گسترش كويرها را به دنبال خواهد داشت. ضمن آنكه ميتواند درگيريها و معارضات بسياري را نيز به همراه داشته باشد. درست مثل آنچه در يزد و اصفهان اتفاق افتاد. شايد بهتر باشد به جاي اين اقدام به فكر راهكارهاي معقولتري باشيم... راهكارهايي مانند ترميم خطوط لوله آب سمنان يا اصلاح روشهاي آبياري كشاورزي در اين استان كه صنعت آن بدون برنامه و بدون در نظر گرفتن اينكه اين محدوده، منطقهاي خشك و كويري است، به شكلي بيرويه رشد كرده و امروز دامنگير كشور شده است. البته مديران محيط زيست اعلام كردهاند كه در صورت مغايرت اين طرح با شاخصههاي زيست محيطي جلوي آن را خواهند گرفت ولي به نظر بنده و بسياري ديگر از كارشناسان محيط زيستي، اين رويه، رويه ناصوابي است كه در ابتدا با يك پروژه ملي موافقت كنيم و بعد بگوييم در صورت «تخطي» جلوي آن را خواهيم گرفت ! و كوتاه سخن آنكه، به ياد داشته باشيم كه نبايد فقط به فكر برطرف كردن نيازهاي «امروز» بود بلكه بايد نيم نگاهي نيز به آينده و مشكلاتي كه ممكن است براي آنها پيش آيد نيز داشت.
مدرس دانشگاه در رشته جنگلها