چهار روايت درباره پيامبر رحمت
محسن غرويان
روايت اول: پيامبر اسلام، پيامبر رحمت است؛ همانطور كه خداوند رحمتش بر غضبش غلبه دارد، پيامبر اسلام هم رحمتش بر غبضش غلبه دارد و لذا رحمتللعالمين ناميده شده است. اين براي ما هم درس است كه اسلام را وقتي ميخواهيم در جامعه پياده يا به ملتهاي عالم معرفي كنيم، بايد از بعد رحمت وارد شويم. ما بايد اسلام را يك دين خشك و بيعاطفه معرفي نكنيم كه دينداري همراه با خشونت باشد بلكه دينداري بايد همراه با رحمت، عطوفت، لذت و خوشي باشد. روايت دوم: قرآن، كتاب برهان، استدلال و منطق است. ما امروز بايد بر اساس منطق و تفكر عقلاني، دين اسلام و محمد (ص) را به جهانيان معرفي كنيم. دنياي امروز، دنياي انديشه و عقلانيت است و به خصوص نسل جوان ما دنبال اسلام عقلاني و منطقي هستند، نه دين بيمنطق يا اسلام بدون برهان. اين هم درسي است كه از سيره پيامبر ما ميتوانيم براي امروز خود بگيريم و از آن استفاده كنيم.روايت سوم: پيامبر سعي ميكرد حكومتش، حكومت بر دلها باشد نه حكومت بر ابدان و تنهاي مردم. اسلام از ريشه سلم به معناي تسليم است، اسلام به گونهاي دلها را فتح ميكرد كه مردم دوست داشتند بنشينند، آيات قرآن را از پيامبر بشنوند و از سيره و سنن پيغمبر تبعيت كنند. راه نفوذ بر دلها و حكومت بر آنها اخلاق است. بنابراين حكومت اسلامي وقتي محقق ميشود كه حاكمان بر دلها و قلبهاي مردم حاكميت پيدا كنند و مسلط شوند و اين راهي جز اخلاق ندارد. پيامبر هم از راه اخلاقي راهي به دلهاي مردم باز كرد و اين همه پيروان در سطح جهان پيدا كرده است. بنابراين حكومت بر تن و جسم فيزيكي افراد از راههاي قدرت و اسلحه هم حاصل ميشود اما راه نفوذ در دلها فقط اخلاق است. روايت چهارم: سنن پيامبر را علامه طباطبايي در سننالنبي جمعآوري كردهاند. به نسل جوان توصيه ميكنم كه كتاب سننالنبي علامه طباطبايي را مطالعه كرده، يك دوره سبك زندگي پيامبرگونه را از آن فراگرفته و تلاش كنند اين سنتها و سبكها را تا جايي كه ميتوانند در زندگي خودشان پياده كنند.