يك تابلو با چند خط اضافه؛ سهم مردم از توسعه!
بايد اذعان كرد كه در كشور ما مساله بيشتر حول محور بحران ايده و طرح و برنامه نيست، بلكه مشكل اصلي برميگردد به اجراي ناشيانه و غيراصولي برنامه و طرحها كه اين نقيصه ناشي از سيكل معيوب ساختار بروكراتيك، ضعف در فرهنگ پراگماتيسم و ناكار آمدي و روزمرّگي مديران و نيروي انساني است.
بنابراين در چنين وضعيت و موقعيتي هيچ ايده و برنامه كارشناسي هرگز اثرگذار و توسعهآفرين و ملموس نخواهد بود مگر اينكه دولتها دست به اصلاحات در ساختار بروكراتيك خود بزنند و طرحي نو را براندازند براي رهايي از وضعيت موجود.
به عبارتي ديگر و بيان سادهتر دولتها قبل از فرصت اجرايي كردن اينچنين ايده و طرحها و برنامههايي نخست بايد دست به تغيير و اصلاح ساختار موجود، رفع موانع سيستم ضعيفكش بودجهريزي كشور، قطع جريان رانتزا و لابيها و دستهاي قدرتمند و گسترده پيدا و پنهان نامتوازن ساختن اعتبارات و بودجه تخصيصي براساس اولويتها و اهداف طرحهاي تدوين شده بزنند، سپس آن وقت است كه خروجي اقدامات برنامهريزي شده كارساز خواهد بود و توسعهبخش.
براي مثال از همان سال نخست طرح يعني 1386 فرمانداريهاي سه شهرستان چابهار، ايرانشهر و زابل در سيستان و بلوچستان مشمول طرح تبديل به فرمانداريهاي ويژه شدند و فرمانداران نيز در حكم و روي كاغذ به فرماندار ويژه و معاونت استاندار ترفيع يافتند، اين درحالي اتفاق افتاد كه احكام صادره و عناوين ايجاد شده هيچ ضمانت اجرايي در بر نداشتند. حال پس از روي كار آمدن دولت سيزدهم يكي از مهمترين برنامههاي وعده داده شده كه مورد توجه و استقبال افكار عمومي نيز قرار گرفت، انتصاب استانداران ويژه براي استانهاي محروم و كمتر برخوردار كشور مشخصا سيستان و بلوچستان، خوزستان و خراسان رضوي بود با همان هدف تمركززدايي و سرعت بخشيدن به روند توسعه استانهاي ياد شده.
استانهايي كه در دل همين توسعهنيافتگي و محروميت دردها، معضلات و اشتراكات فراواني چون جمعيت، شاخصههاي فرهنگي، قومي و مذهبي دارند و اكنون پس از استقرار كامل دولت و اتمام پروسه انتصاب استانداران اين بار مردم فراتر از گذشته انتظار دارند و اميد تا جهشي پراگماتيسم را نه فقط در كاغذ و حرف و تابلوهاي سر درب فلزي بلكه در عمل با چراغ راه قرار دادن گذشته از سوي دولت سيزدهم شاهد باشند.