داستان كبريت
مرتضي ميرحسيني
كبريت در كنار فندك، يكي از دو ابزار پركاربرد براي روشن كردن آتش است. معمولا از تكه چوبهاي كوچك و هماندازه (و گاهي هم مقواي سفت و فشرده) ساخته و در جعبههاي كوچكي كه درونشان اغلب 40 چوبكبريت قرار دارد فروخته ميشوند. يك سر چوبكبريتها را با مادهاي قابل اشتعال - بر اثر اصطكاك با سطوح مناسب ميپوشانند - و هميشه هم اين سر را با رنگهايي مثل قرمز يا سبز از سر ديگر متمايز ميكنند. كبريتها به دو دسته تقسيم ميشوند. يك دسته كبريتهاي بيخطرند و سر قابل اشتعال آنها جز با كشيدن روي سطوح سنبادهاي روي جعبهشان آتش نميگيرد. دسته ديگر كبريتها هم با كشيدن روي هر سطحي كه اندكي اصطكاك ايجاد كند آتش ميگيرند. كبريت را - حداقل به شكل امروزياش - اختراع جان واكر انگليسي ميدانند و نوشتهاند كه او سال 1826 در چنين روزي اين اختراع خود را عرضه كرد. نه اينكه اين ادعا از اساس نادرست باشد، اما همه واقعيت را هم بيان نميكند. مثلا اسنادي موثق وجود دارد كه چينيها در قرن ششم ميلادي، ابزاري ساخته شده از چوب كاج و سولفور داشتند كه براي توليد آتش به كار ميرفت و ابتدا در دربار اين كشور استفاده ميشد، بعد به خانههاي اشراف راه يافت و به مرور ابزاري رايج در زندگي مردم عادي شد. چون آتش براي نوع بشر بسيار مهم بود، از هزاران سال پيش، در واقع از پيش از تاريخ، اجداد ما راه و روشهاي دسترسي سريع و آسان به آن را جستوجو ميكردند. استفاده از برخي فلزات و سنگهاي خاص مثل چخماق تا مدتها بهترين شيوه شناخته ميشد، هرچند بعدتر از شيشه براي متمركز كردن نور آفتاب هم استفاده ميشد. استفاده از شيوه اول در روزهاي مرطوب دشوار بود و شيوه دوم هم در روزهاي غيرآفتابي عملا ناممكن. هرچند دانشمندان براي مدتي طولاني موادي مثل سولفور و فسفر را ميشناختند، رسيدن به روشي موثر و آسان و ارزان براي ايجاد آتش تا مدتها ممكن نشد.
البته در دورههاي مختلف ابزارهايي ساخته و استفاده ميشد، مثل فندكي شبيه قيچي كه در ميان اروپاييها رواج داشت و يك تيغه آن از سنگ چخماق و تيغه ديگر از فولاد بود و از آن براي روشن كردن پيپ و چپق استفاده ميكردند. هرچند اگر شمعي روشن يا آتش شومينه و بخاري در دسترس بود، ديگر نيازي به استفاده از اين فندك براي دود و دم وجود نداشت. نام بردن از همه كساني كه پيش يا پس از جان واكر سعي در ساخت كبريت داشتند ضرورتي ندارد، اما اين واقعيت انكارشدني نيست كه او نه تنها كسي بود كه به فكر انجام اين كار افتاد و نه حتي اولين نفري كه در اين مسير گام برداشت. مثلاً سال 1805 جان چنسل كبريتي متفاوت با كبريتهاي امروزي عرضه كرد، اما محصول او بسيار گران بود و امكان توليد انبوه آن نيز وجود نداشت. در آن مقطع نتايج كوششهاي ديگران هم كموبيش شبيه به نتيجه نهايي كار جان چنسل بود تا اينكه جان واكر توانست كبريتي ارزان بسازد. او شيميدان و داروساز بود و مدتها درباره آتش و چگونگي مهار آن مطالعه ميكرد. ميخواست چيزي بسازد كه آسان آتش بگيرد، اما به كندي بسوزد. او اولين محصول خود را در جعبهاي با 50 چوبكبريت - به قيمت يك شيلينگ - به بازار فرستاد. در جعبه كبريت او، همراه با چوب كبريتها، يك برگ كوچك كاغذ سمبادهمانند هم وجود داشت. البته گويا او نحوه ساخت و مواد سازنده كبريتش را به كسي نگفت و نيز نخواست يا فراموش كرد كه اين اختراع را به نام خودش ثبت كند. همچنين كبريت او كمي خطرناك بود با يك بياحتياطي ساده منجر به آتشسوزي ميشد و از اينرو فروش آن در كشورهايي مثل آلمان و فرانسه ممنوع شد.