از سپيد و سياه
آلبرت كوچويي
از اوايل دهه پنجاه خورشيدي، افت شمارگان يا تيراژ برخي روزنامهها و بسياري مجلات، دامنگيرشان شد. بسياري متكي به آب باريكههاي كمك دولت وقت بودند و دلنگران فروششان نبودند. دولت هم كه ديد اينها سربار و هزينه سازند، پيشنهاد خريد امتياز آنها را به صاحبان امتياز و مديران مسوول اين نشريهها با شمارگان اندك را داد. همه پذيرفتند و مبلغي كه در آن هنگام به نسبت قابل توجه بود، دريافت كردند و امتيازشان را فروختند. تنها صاحب امتياز مجله سپيد و سياه تن به اين فروش نداد. دكتر بهزادي صاحب امتياز و مديرمسوول آن بود. مجلهاي كه روزگاري فروش قابلتوجهي داشت و به مرور فروش آن كاهش يافت. به هر تقدير، دكتر بهزادي، سپيد و سياه را نفروخت. با آغاز انقلاب، بسياري از صاحبان امتياز آن نشريههاي فروخته شده، درصدد انتشار نشريههايشان بر آمدند.
وزارت ارشاد به آنها يادآور شد كه به سبب واگذار كردن امتيازشان، آنها نميتوانند نشريهشان را منتشر كنند، از اين رو بايد تقاضاي امتياز كنند. اميد ايران، تهران مصور، ترقي، آسياي جوان و... از جمله آنها بودند. البته جز سپيد و سياه كه ميتوانست منتشر شود و شد. البته در درازمدت، شمارگان آن هم افت پيدا كرده و مجبور به تعطيلي شد. پس از مدتي دختر دكتر بهزادي، فرانه بهزداي تقاضاي انتشار مجله دانستنيها را كرد. گمانم دهه شصت بود. دانستنيها، نشريهاي علمي است كه از تازههاي علم و دانش و شگفتيهاي دنياي آن ميگفت كه سخت مورد توجه نسل جوان شد. به سبب اين اقبال، نشريههاي علمي ديگري هم در آمدند. دانشمند كه قديميتر بود. با حال و هوايي تازه در آمد و پرشمارگان شد. بعدتر، مجله نجوم و همينطور فضا يا مرزهاي بيكران فضا و چند نشريه ديگر در زمينه هواپيمايي و هوانوردي و صنعت آن، در آمدند.با اين همه، دانستنيها، يكهتاز آنها بود. آنموقع گفته ميشد شمارگان دانستنيها، به يكصد هزار و دويست هزار شماره رسيد. مجلهاي كه نسلي روزنامهخوان پروراند و ماند. پس از سالها، دانستنيها، هم به مرور، دچار افت فروش شد و تغيير شيوه سردبيران و تحريريهها، چارهساز نشدند. اگرچه در مقاطعي اين تحول توانست به فروشهايي دست پيدا كند. زماني هم امتياز آن به موسسه همشهري واگذار شد و مدتها ماند. با آن ديگر نشريههاي علمي هم، كمابيش چنين سرنوشتي پيدا كردند. بسياري در راه مانده، تعطيل شدند. مجلات متعدد رايانهاي از آن جمله بودند. به هر تقدير دانستنيها، دانشمند و نجوم، ماندند و در برابر هزينهها و دشواريها، دوام آوردند. نخست در فضاي مجازي، خبر آمد كه هر سه آنها، تاب هزينههاي سنگين را نياورده، تعطيل شدند.هر سه آنها، بار تاريخ فراز و فرود نشريههاي علمي را در طول چند دهه، با خود دارند و نسلهايي را روزنامه خوان كردند. نسلي از كيهان بچهها خوان و اطلاعات دانشآموز خوان، دانستنيها و دانشمند و نجومخوان شدند و بعد البته كتابخوان. بسياري هم از نشريههاي زردخوان بعدتر، رو به آنها آوردند. به هر تقدير اين سه توانستند، در مقاطعي، رسالت رسانهاي خود را به انجام برسانند. اما به نظر ميآيد كه هزينه كاغذ كه مسالهاي جهاني است و نشريههاي جهاني بسياري را دامنگير كرده است، مانع اينها هم شد. غولهاي رسانهاي چون كريستين ساينس مانيتور، از آن جملهاند و بسياري ديگر، جدا از هزينهها، به نظر ميآيد. دنياي ديجيتال و رسانههاي آن و فضاي مجازي، سخت به نشريههاي كاغذي لطمه زده و ميزند.نسلي از ما از دهههاي سي، با كيهان بچهها، كيهان ورزشي دنياي ورزش و بعدتر روزنامه فكاهي توفيق، البته در كنار اينها، هفتهنامههاي ريز و درشت، روزنامهخوان شديم و با آنها پاييديم. البته كه نبايد با تعطيلي دانستنيها، دانشمند و نجوم، زانوي غم به بغل گرفت، بايد كوشيد تا همچنان روزنامهخوان ماند، حتي رسانههاي ديجيتالي را هم. اما هر چه هست، اينها، خاطره و ياد نسلهاي بسياري از روزنامهخوانها بودند و اي كاش دستكم مثل بسياري از ديگر نشريهها اينها، در فضاي مجازي ميماندند. حيف ....