دنياي اين روزها به اضافه توافق
چالش ترويج مطالعه و پول نفت
جواد ماهزاده
يكي از دستاندركاران انتشار كتاب ميگفت، «بياييد محاسبه كنيم با پولي كه بعد از توافق هستهاي به دست دولت يا حاكميت ميرسد، ميشود چند كتابخانه ساخت؟ چقدر كتاب براي كتابخانههاي كل كشور ميشود خريد؟ و... »
دوستي در جواب او گفت، «كتابخانه بدون وجود آدمهاي كتابخوان چه فايدهاي دارد؟ بايد فكري كرد تا حتي بدون تزريق اين پولها و دل بستن به درآمد نفت، كتابخواني را به رگهاي اين جامعه كتابنخوان و گريزان از خواندن تزريق كرد. » من گفتم: «اگر كسي كتابنخوان باشد يا به قول شما گريزان از خواندن، مگر با تزريق پول و قرص و دارو ميشود او را مشتاق كتابخواني كرد؟» جواب داد: «اين پولهاي وارد شده را بايد صرف زيرساختهاي آموزشي، بهداشتي و آباداني شهرهاي دور از پايتخت كنند. كار فرهنگسازي بيشتر از پول، به فكر و اراده بستگي دارد.» و اين دوستمان منظورش را بيشتر توضيح داد: «دستگاهي به وسعت و قدرت تاثيرگذاري وزارت آموزش و پرورش، همانطور كه وظيفه تعليم دانشآموزان را برعهده دارد، در راستاي تربيت بچهها، برخي سياستهاي ترويجي را هم بايد دنبال كند: ترويج حقوق شهروندي، ترويج قانونگرايي و مسووليتپذيري، ترويج فرهنگ صرفهجويي و همينطور ترويج كتابخواني يا افزايش شوق دانستن. آنچه سالهاست در دستگاههاي آموزشي و تربيتي ما و نيز صداوسيما دنبال ميشود، ترويج نيست، تحميل است و «تحميل» جز گريزان كردن بچهها از امر اجباري يا تحميلي، حاصلي نداشته و بچهها را به مسير معكوس يا راههاي زيرزميني سوق داده است.» به او گفتم: «البته در مورد صداوسيما قبول دارم كه نبايد خودش را معلم و مخاطبش را شاگرد فرض كند اما مدرسه جاي درس خواندن است و در همه جاي دنيا، وظايف آن پذيرفته شده است. » گفت: «مگر در مدارس ما زنگهاي فوق برنامه و امور تربيتي و پرورشي ديده نشده؟ ميشود يكي از اين زنگها را به كتابخواني اختصاص داد و شوق مطالعه را در بچهها تقويت كرد. به اين شكل كه هر هفته بچهها را با يك كتاب خوب آشنا كرد تا هفته بعد همه درباره آن صحبت كنند و سپس اين بچهها باشند كه به ديگران كتاب معرفي كنند و كمكم كتابها دست به دست بشود و مطالعه غيردرسي جزوي از برنامههاي روزانه يا هفتگي آنها بشود. » گفتم: «البته كه ميشود. ولي فكر ميكني چرا تا حالا اين كار انجام نشده؟» گفت: «يك دليلش اين است كه هم والدين و هم اغلب بچهها تصور مي كنند مطالعه غيردرسي، آنها را از نمره خوب و رتبه خوب و رشته خوب دور ميكند و بنابراين آن را نه تنها غيرمهم بلكه مضر تلقي ميكنند. در پاسخ به اين خانوادهها بايد گفت كه مطالعه غيردرسي علاوه بر افزايش معلومات عمومي، بالا بردن گيرايي و قدرت ذهني و نيز شوق يادگيري در بچهها، در پرورش شخصيت فردي و اجتماعي آنها تاثير فراواني دارد. اگر اين مهم از سوي مربيان و معلمان به خانوادهها و بچهها قبولانده شود، به چنان موفقيتهايي ميرسيم كه از هر توافق هستهاي و غيرهستهاي شيرينتر است: رشد علمي و فرهنگي جامعه، جايگزيني دانايي محوري به جاي مدرك محوري، رونق كتابخواني، گردش اقتصادي حاصل از رونق كتابخواني، گسترش فرهنگ نقادي و مدارا و... دستيابي به اينها بدون تخصيص دادن بخشي از درآمد نفت يا پولهاي آزاد شده نيز ميسر است و تنها به اراده مسوولان دولتي و برنامهريزي مديران آموزش و پرورش يا وزارت ارشاد بستگي دارد كه با توافق و هماهنگي يكديگر، يك زنگ از كلاسهاي مدارس را در مقاطع پايين، به كتابخواني، معرفي كتاب و ترويج مطالعه آزاد (غيردرسي) اختصاص دهند».