درباره پيوند ديوارنگاريها و رسانههاي نوين
ديوارنگاري يكي از هنرهاي رسانهاي است كه از ديرباز در كشورهاي مختلف مورد توجه بوده است؛ اين نقاشيهاي ديواري كه معمولا با مضامين ايدئولوژيك، آموزههاي اجتماعي، هويتسازي ملي و... همراه هست، امروزه بخشي از هويت رسانهاي در ايران است. ديوارنگاريهاي غول پيكر در ميادين اصلي شهر نظير ميدان انقلاب، وليعصر، فاطمي و... به بخشي از بازنمايي حساسيتهاي ملي- مذهبي كشور مبدل شده و همواره از سوي شهروندان و صاحبنظران مورد توجه قرار ميگيرد. تصاوير به كار گرفته شده كه بنا به شرايط خاص اجتماعي - سياسي مفاهيم گوناگوني را انتقال ميدهند، اكنون به ظرفيتي مبدل شده كه از سوي رسانههاي نوين نوعي همپيوندي را ايجاد كرده است. رسانههاي نوين در قالب شبكههاي اجتماعي با بازنشر و نقد و تغيير، برخي از اين ديوارنگاريها، مخاطبان بيشتري را به صحنه نقد و بررسي و در عين دريافت پيامهاي اين ديوارنگاريها جلب ميكنند كه شايد در گذشته كمتر به آن توجه ميشد. البته اين نوع ديوارنگاريهاي غالبا به صورت رسمي يا از سوي نهادهاي رسمي يا وابسته به حاكميت طراحي و اجرا ميشود؛ اما ديوارنگاري در قالبهاي خرد و متوسط نيز در سطح شهر توسط افراد مختلف با مضامين اعتراضي نيز قابل مشاهده است، از دستنوشتههاي روي ديوارها تا نقاشيهاي مختلف از سوي جوانان و نوجوانان. در همه كشورهاي جهان ديوارنگاري امري مرسوم است، اما بيشتر مواقع آنها از سوي جوانان و نوجوانان يا گروههاي معترض اجتماعي و به نوعي هنرمندان حوزه اجتماعي به كار گرفته ميشود تا ديدگاههاي مختلف به خصوص اعتراضي را در معرض ديد شهروندان قرار دهند. اما كاركرد اين ديوارنگارها تنها در قالب بيان اعتراضي نيست، بلكه قادر است با نوعي موجب هويتبخشي و احساس تعلق به ارزشهاي مشترك را نيز براي همدلي و همآوايي شهروندي فراهم آورد و به شكلي پيامهاي نويدبخش و زيباييبخش را در فضاي عمومي منتشر سازد.
اصولا فضاي عمومي بستري براي تعاملات اجتماعي است كه ديوارنگاريها نيز بخشي از عناصر كاركرد محور مبتني بر نشر ايدهها و انديشهها و حتي سرمايههاي ملي - مذهبي هستند. ديوارنگاري ملي در ايران، اگرچه در گذشته رسانهاي يكطرفه و رسمي به خصوص پس از انقلاب اسلامي بوده، اما با ورود رسانههاي نوين، به بخشي از عرصه عمومي كه بستر گفتوگوي عمومي است، مبدل شده است. اين تعامل فرصت كم نظيري را براي نشر گسترده ديوارنگاريها و نقد فيالبداهه آنها فراهم ساخت، به عبارتي اين انتشار امكان اين را ايجاد كرد كه با بازتعريف پيامها، افزايش مشاركت مردمي و حتي شكلگيري روايتهاي جديد در اين بستر بيشتر معنا بگيرد.
نكته قابل توجه در اين مهم را شايد بتوان با اتكا به نظريه كنشگري نمادين بيشتر همراه ساخت، چراكه مردم با نمادها تعامل و از طريق تفسير جمعي، معنا توليد ميكنند.
با اين نگاه تصاوير يا ديوارنگاريهاي ملي - ميهني و مذهبي سمبلي براي همگرايي عمومي است كه به نوعي كاربران در فضاي مجازي تجربه شخصي خود را با آن نمادها همراه ساختهاند. در واقع ديوارنگاريها در اين ديدگاه تنها اثر هنري نيست، بلكه ابزار تعامل اجتماعي است؛ با اين رويكرد ارزشمندي ديوارنگاري به عنوان هويت رسانهاي بصري مبدل به ابزاري براي كنشگري اجتماعي و نمادين شده كه فرصتهاي بيشتري را براي رسانهها در عصر جديد فراهم ميكند.
شايد بتوان برخي تفاوتهاي جدي ميان ديوارنگاري و رسانههاي نوين كه در عصر ارتباطات توانستهاند فرصت پيوستگي و همراهي را براي آنها تعريف كنند، بتوان در چهار بخش هدف، پويايي، مخاطب و كنترل انتشار بيان كرد.
- در ديوارنگاري هدف نشر ايدهآلها و ديدگاههاي ملي و مذهبي است، اين مهم در همگرايي با رسانههاي نوين مبدل به بازنشر و وايرال كردن اين تصاوير و حساسسازي افكار عمومي به اين مفاهيم فعال ميشود و در نهايت معنا ميگيرد.
- شهروندان بومي و ملي در ديوارنگاريهاي شهري مخاطبان اصلي هستند، اما در پيوستگي با رسانههاي نوين مخاطبان طيف گستردهاي از شهروندان فضاي مجازي كه هويت جهاني دارند، هستند.
- نهادهاي رسمي كنترل ديوارنگاريها را برعهده دارند، اما در همراهي رسانههاي نوين با آنها اين شهروندان فضاي مجازي و الگوريتمها هستند كه انتخابگر نهايي هستند .
- ديوارنگاريها معمولا ايستا چون به صورت يكسويه منتشر ميشوند و قادر نيستند رابطه تعاملي برقرار كنند، اما وقتي در بستر فضاي رسانههاي نوين قرار ميگيرند، پويا شده و مسير رو به جلو را پي ميگيرند و در برخي موارد با تغيير نيز همراه ميشوند.
از اينرو ديوارنگاري در دنياي جديد و به خصوص ايران راهي تازه را به سوي جذب مخاطب پيدا كرده كه شايد پيش از اين قابل تصور نبود؛ جهاني شدن و در معرض نقد قرار گرفتن و حتي تغيير كردن، عناصري است كه در پيوستگي با رسانههاي نوين اين هويت تازه را براي ديوارنگاري تك رابطهاي، ايجاد كرده است.
تحولي كه رسانههاي نوين و شبكههاي اجتماعي براي اين رسانه فراهم ساختهاند آنقدر چشمگير بوده است كه اگر نگاهي به سوابق اين نوع ديوارنگاريها در عرصه جهاني كنيم شايد بتواند بخشي از آن مفاهيم را معنا كند. ديوارنگاريهاي مربوط به قتل جرج فلويد در امريكا شايد از مهمترين آثار وايرال شده در فضاي مجازي باشد. مورد بعدي مربوط به هنرمند ناشناس ايتاليايي است كه آثار ديوارنگاري را به نام bankcyمنتشر ميكند. در همين راستا پيامهاي حقوق بشري و محيط زيستي و تغييرات اقليمي از ديگر آثار وايرال شده در جهان است.
اما در ايران برخي از آثار ديوارنگاري كه فرصت حضور در فضاي مجازي و پيوند با رسانههاي نوين را پس از جنگ اسراييل عليه ايران پيدا كرده، شايد مربوط به تصوير شعر فردوسي و نقاشي گرافيكي آن در ميدان فردوسي و عكس خواننده ترانه اي ايران به نام محمد نوري و... دركنار تصاوير موشكهاي ايراني و آسمان روشن شده تلآويو از سوي آن باشد كه جملگي بيانگر نگاهي ديگر به ديوارنگاري است.
به عبارتي امروزه ديوارنگاري از قالب يك رسانه ايستا به صورت در همپيوندي با رسانههاي نوين راهي تازه را در عرصه پيشگامي تصويري براي خود گشوده كه به نوعي شايد در همگرايي با بازسازي روايت بازدارندگي فرهنگي معنادار شود.
در اين ميان آنچه مهم به نظر ميرسد، اين است كه همه ديوارنگاريها اين قابليت را ندارند كه بتوانند در عرصه رسانههاي نوين تصوير پيدا كنند، شايد اصليترين دلايل نشر اين نوع ديوارنگارها وابسته به موضوع آنها باشد. مثلا ديوارنگاريهايي كه نقشي در برانگيخته شدن احساسات قوي مثل اميد، خشم ،همدلي و... داشته يا داراي پيامهاي اجتماعي و سياسي باشند؛ جذابيت گرافيكي خاص نيز از ديگر عناصر در انتشار جهاني و حتي ملي ديوارنگاريها دارد.
به عبارت ديگر كاركرد اين ديوارنگاريها را شايد بتوان در فرداي حمله اسراييل به ايران در اين بسترها نيز معنا كرد: گسترش همبستگي عمومي و ارتقاي هويت ملي در كنار شكلدهي نوعي آينده توانمند و اميدوارانه به سوي صلح در بستر قدرتمندي و اقتدار كه تصوير مورد انتظار براي جامعه در فرداي جنگ است.
لذا پيوستگي حاضر ميان رسانههاي نوين و ديوارنگاريهاي شهري فضاي تازهاي براي انتقال مفاهيم فرهنگي، اجتماعي و سياسي در كشور گشوده؛ اين رويكرد پيش از اين كمتر مورد توجه بود و شايد تنها براي شهرونداني كه در فضاي شهري حضور داشتند، معنا ميساخت يا داشت؛ اما اكنون اين ديوارنگاريها براي همه منتشر ميشود و معنا مييابد.