هديه اردوغان به جامعه تركيه
ونداد الوندي پور
يكي از مهمترين وظايف يك دولت مسوول در دنياي مدرن، به ويژه در كشورهايي كه داراي بافت جمعيتي چند قوميتي يا چند مذهبي هستند، حفظ يكپارچگي و جلوگيري از قطبي شدن شديد و عنادآميز جامعه از طريق سازوكارهاي دموكراتيك و شركت دادن همه اقوام و پيروان اقليتهاي قوميتي يا مذهبي در جريان سياسي و بافت قدرت كشور است، چرا كه جامعهاي كه به قطبهاي رقيب و معاند قوميتي و مذهبي تقسيم شود، از حالت ملت خارج شده و با بسط نفرت و دشمني در كل يا بخشهاي زيادي از اين گروهها نسبت به هم، به تدريج به ورطه جنگ داخلي پنهان يا آشكار سوق پيدا ميكند، بهطوريكه افرادي كه شايد روزي همسايه و دوست و همكار بودند، به دشمنان خوني يكديگر تبديل شوند.
در اينجا صحبت از تركيه و رجب طيب اردوغان است؛ نخست وزير پيشين و رييسجمهور كنوني كه در هر دو پست، قدرت اصلي را در كشور در دست داشت! و اينكه او كاملا از وظيفهاي كه در بالا مورد اشاره قرار گرفت تخطي كرده است. چرا؟ به خاطر تلاشهاي تماميتخواهانه براي قبضه كردن قدرت و عدم داشتن اعتقاد واقعي به اصول دموكراسي و بالطبع، بيتوجهي ناگزير به حفظ تماميت و يكپارچگي اجتماعي- سياسي كشور؛ كشوري كه از دو قوميت اصلي ترك و كرد و كمي عرب برخوردار است و از نظر مذهبي هم به طرفداران شريعت و افرادي كه به لاييسيته معتقدند تقسيم ميشود. در يك كشور دموكراتيك كه ارزشهاي مدرن نظير آزادي، دموكراسي، عدالت اجتماعي، مدارا و احترام به نظرات ديگران در آن نهادينه شده، چنين مردمي با وجود اختلافات قومي- مذهبي و نژادي ميتوانند با سازگاري با هم زندگي كنند و با مبنا قرار دادن مليتشان (در اينجا تركيهاي)، يك ملت متحد را شكل بدهند. اما رفتارهاي اردوغان اين «ملت بودن» را به چالش كشيده است.
درست است كه اردوغان و تيمش، از زمان روي كار آمدن در اوايل هزاره سوم، اقتصاد تركيه را سر وسامان بخشيدند و با جذب سرمايه خارجي، سطح رفاه را در اين كشور بالا بردند و بيكاري را كاهش دادند، اما رفتارهاي بعدي آنها برخلاف رفتارهاي اقتصاديشان، به هيچوجه به سود تركيه و مردمش نبود. او كه زماني از حل معضل جنگ داخلي با كردها ميگفت، با رفتارهايش نشان داد كه اين نوع حركاتش تنها تاكتيكي بودهاند براي جمعآوري راي و احتمالا تضعيف هميشگي شبهنظاميان كرد از طريق صلح صوري فريبكارانه براي ايجاد اختلاف در آنها و شايد گرفتن سلاحهايشان.
دولت اردوغان پس از آغاز جنگ داخلي سوريه، سهمي اساسي در كمك به مخالفان اسد داشت و به دشمن اصلي بشار اسدي تبديل شد كه اندكي پيش از شروع جنگ، او را برادر خود و تركيه خوانده بود و نيز رابطه پيشتر حسنهاش را با ايران خراب كرد. پس از قدرت گرفتن اخوانالملسمين در مصر، اردوغان از شادي در پوستش نميگنجيد و سقوط اسد را قريبالوقوع ميديد اما اخوان از اريكه قدرت به زندان فرستاده شد و دولت اسد همچنان با كمك ايران و روسيه در قدرت باقي ماند و سرانجام هم ارتش روسيه وارد ميدان سوريه شد تا اردوغاني كه رويايش به كابوس بدل شده بود، دست به دامان ناتو شود!
در عرصه داخلي تركيه، اردوغان تظاهراتكنندگاني را كه به دلايل مختلف با دولت او مخالف بودند (حتي مخالفت با خراب كردن يك پارك)، از جمله تظاهرات كردها در دياربكر در حمايت از مردم كوباني را سركوب كرد و با اعلاميهها و سخنرانيهاي خود و دوستانش، خود را يگانه منجي دين معرفي كرد و شكاف بين شريعتمداران و سكولارها را عميقتر كرد. از ديگر سو، با زير پا گذاشتن وعدههاي پيشينش مبني بر اراده براي صلح با كردها، به جنگ با شبهنظاميان كردي پرداخت كه پيشتر بارها حمايت خود را با صلح و وارد شدن به سيستم حكومتي از طرق دموكراتيك اعلام كرده بودند و شكاف بين ترك و كرد (كه حدود 25 درصد جمعيت تركيه را تشكيل ميدهد) را در جامعه تعميق بخشيد. از طرف ديگر، با نيروگيري براي داعش و جلب تكفيريها از كشورهاي مختلف به تركيه به قصد اعزام آنها به سوريه، پاي تروريستها را به كشور باز كرد و شخصا پايگاههايي براي آنها در مناطق مرزي ساخت. (ياد خانم خبرنگار لبناني پرس.تي به خير كه چند ساعت پس از آنكه از فرستاده شدن نيروهاي داعش از تركيه به سوريه در داخل آمبولانسهاي سازمانهاي بشردوستانه فيلم و عكس گرفت، در يك تصادف ساختگي با كاميون به طرزي فجيع كشته شد.)
نتيجه همه اين اعمال، پيروزي بيسابقه حزبي قوي از كردها به رهبري صلاحالدين دميرتاش در مجلس بود. اما اين اتفاق هم چشمان اردوغان را كه ظاهرا در خواب «رجب پاشا» شدن و احياي بخشي از امپراتوري عثماني بوده، باز نكرد. او بيش از پيش از پانتركيسم سنيگرا دفاع كرد و به جنگش عليه شبهنظاميان كرد، شدت بخشيد. اتفاقات بعدي كه گريبان اردوغان را گرفت، بمبگذاريهايي در داخل تركيه و بيشتر بر ضد كردها بود؛ به احتمال نزديك به يقين، هدايايي از دوستان سابق داعشي كه در مورد آخر، صد و اندي نفر از كردهايي را كه براي صلح گرد هم آمده بودند، كشت و چند برابر آن را زخمي كرد و خشمي عظيم در دل كردها و نيز تركها گذاشت كه ميدانند كل اين ماجراهاي خونين از كجا آب ميخورد و متهم اصلياش كيست.
اكنون جامعه تركيه، بهشدت چند پاره است: تركها در مقابل كردها قرار داده شده و طرفداران شريعت در مقابل بخش سكولار و كماليستهاي جامعه قرار گرفتهاند. اين شكلبندي، گرچه پيش از به قدرت رسيدن اردوغان هم موجود بود، اما توسط او تشديد شد و به سمتي ميرود كه اگر مانعي مدرن و عقلانيتگرا و دموكراسيطلب در برابرش ايجاد نشود، ميتواند نفرتها را بيش از پيش افزايش دهد و حتي به جنگ داخلي محدود در تركيه بينجامد و اينها همه ثمره رفتارهاي مردي است كه با وجود ادعاهاي پوشالياش مبني بر پايبندي به دموكراسي، رفتاري ديكتاتورمابانه و نفرت آلود و نفرتزا در پيش گرفته است و گويا ميخواهد تا انتهاي اين كوچه كه آتش و خون، آن را به بن بست تبديل كرده پيش برود.