• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3368 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۳ مهر

مردي كه مي‌خنديد

سروش صحت

عكس مردي كه داشت لبخند مي‌زد روي بنر بزرگي چاپ شده بود و بنر را با چارچوب فلزي كنار خيابان گذاشته بودند. دور و بر عكس پر از پارچه‌نويسي‌هايي بود كه در آنها كاسب‌هاي محل درگذشت مرد را تسليت گفته بودند. راننده تاكسي مرد را كه ديد ناباورانه و با صداي بلند گفت: «اِ... نادري كي مرد؟» پرسيدم: «مي‌شناختيدشون؟» راننده تاكسي نزديك عكس مرد نگه داشت و گفت: «بله... بچه‌محل بوديم.» بعد گفت: «بچه‌محل بوديم، خيلي هم از همديگه بدمون مي‌اومد. هم اون از من، هم من از او. بعد گفت: «آخه چرا مرده؟» تاكسي را راه انداخت و گفت: «اي داد بيداد.» معلوم بود كه كاملا ذهنش درگير شده است. راننده گفت: «اصلا فكر نمي‌كردم بميره، طفلك كاري هم با من نكرده بود. نميدونم چرا ازش بدم مي‌اومد؟» دوباره گفت: «فكر نمي‌كردم بميره و الا مي‌رفتم باهاش حرف مي‌زدم... بيخودي از هم بدمون مي‌اومد.» سكوت شد. راننده در بهت بود. بعد گفت: «خدا بيامرزدش... اگه مي‌دونستم مي‌ميره مي‌رفتم باهاش حرف مي‌زدم... خودش هم نمي‌دونست... ديدين چه جوري تو عكس مي‌خنديد؟... اَه...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون