«دون كيشوت»، تولد 400 سالگيات مبارك!
بهار سرلك / سال 2015، چهارصدمين سالگرد انتشار جلد دوم شاهكار «ميگل دو سروانتس»، رمان «دون كيشوت» است. جلد اول اين رمان سال 1605 و جلد دوم آن سال 1615 توسط «فرانسيسكو دو روبلز» منتشر شد. از همان ابتداي انتشار اين اثر يكي از با اهميتترين آثار ادبي شناخته شد. براي گراميداشت سالروز انتشار اين كتاب، انتشارات «رستلس بوكس» نسخهاي زيبا از ترجمه «جان اورمزبي» و مقدمهاي از «ايلان استوانس» منتشر كرده است. استوانس نويسنده كتاب «كيشوت: رمان و جهان» نيز هست؛ استوانس در اين كتاب از تاثير شگرف داستان دون كيشوت بر فرهنگ، ادبيات، تئاتر، سينما و در مجموع هنر سخن رانده است. استوانس درباره نسخهاي كه انتشارات رستلس منتشر كرده و در مورد كتاب خود به چند سوال خبرنگار روزنامه «هافينگتونپست» پاسخ داده است كه در ادامه ميخوانيد.
چرا آثار كلاسيكي همچون «دون كيشوت» مجددا منتشر ميشوند و چرا يك كتاب تمام و كمال درباره تاريخ اين كتاب از زمان انتشارش نوشتهايد؟
تعريف مورد علاقه من از كلاسيك كتابي است كه همه آن را ميشناسند اما هيچكس آن را نميخواند. قسمت دوم كتاب دون كيشوت دقيقا 400 سال پيش منتشر شد. اين كتاب محبوبترين رمان جهان است كه هر ساله فروشي يكسان در زبانهاي مختلف دارد. همچنين اين كتاب يكي از تاثيرگذارترين كتابهاي تاريخ است. نويسندههاي سراسر جهان اين كتاب را در جايگاه نخست آثار محبوبشان قرار ميدهند. تنها در زبان انگليسي 20 ترجمه تمام عيار از اين رمان هست كه نخستين آنها به زمان سروانتس برميگردد و آخرين آنها به چند سال گذشته. حقيقتش اين است كه رمان دون كيشوت احتياجي به انتشار مجدد ندارد چون هميشه در دسترس است.
با اين وجود، هر نسل نكات جديدي را در اين داستان كشف ميكند و هدف از تاريخ فرهنگي «كيشوت: رمان و جهان» و نسخه جديد انتشارات «رستلس كلاسيكس» اين است كه نشان بدهد هر كدام از نسلهايي كه اين كتاب را خواندند چه لايههايي ادراكي را به اين كتاب اضافه كردند.
اين نسخه از كتاب چه تفاوتي با ديگر نسخهها دارد؟
نسخه انتشارات رستلس كلاسيكس به خاطر فرمت زيباي ترجمه «جان اورمزبي»، تصويرنگاريهاي هنرمند مكزيكي «اكو» و به همراه ويديوهايي (كه در نسخه چاپي و ديجيتالي آن وجود دارد) بسيار مبتكرانه است. اين ويديوها كه در طول تابستان آنها را تكميل كردم و ميتوان آنها را يك جيپياس دانست، جذاب و متفكرانه هستند. به كلامي ديگر، اين نسخه براي مخاطباني طراحي شده كه به داشتن رماني كه نقطه شروع انحراف از ادراك فرهنگي محسوب ميشود علاقهمندند. دون كيشوت كتاب بلند و بالوپرداري است كه حس يك پلكان مارپيچ را به خواننده ميدهد. اجزايي كه به اين رمان اضافه كرديم، تجربه خواندن روايتي متفاوت به خواننده ميدهد.
خلاصه كلامتان از رمان «دون كيشوت» چيست؟
دون كيشوت فقط يك رمان نيست؛ كتاب راهنماي زندگي است. اين داستان درباره دوستي، غرور، بردباري و فهم و مهمتر از هر چيز ديگري درباره انكار نكردن روياهاست. «مارك تواين» در داستان «هاكلبري فين» و «آرتور كونان دويل» در داستانهاي «شرلوك هولمز» و «دكتر واتسون» از اين داستان تقدير كردهاند. «جورج واشنگتن» وقتي اعلاميه استقلال را امضا ميكرد، اين كتاب را همراه خود داشت. «ويليام فاكنر» سالي يك بار اين كتاب را ميخواند. «اورسن ولز» سعي داشت اقتباسي سينمايي دون كيشوت را بسازد؛ فيلمي كه ساختش براي او سخت بود اما «كانتينفلاس» مثل آب خوردن دو فيلم از داستان «دون كيشوت» ساخت. «خورخه لوييس بورخس» يكي از بهترين داستانهاي كوتاهش را درباره دون كيشوت نوشته است. «ولاديمر ناباكوف» معتقد بود رمان دون كيشوت، خشنترين كتاب تاريخ است. «پيكاسو» تابلويي الهامگرفته از اين داستان خلق كرد كه بعدها به تمبر تبديل شد. «سالوادور دالي» با الهام از اين داستان اثري با ارزش خلق كرد و بالاخره تئاتر موزيكالي كه در برادوي با نام «مردي از لا مانچا» روي صحنه رفت. با ذكر همه اينها ميخواهم موفقيت دون كيشوت را به شما نشان بدهم.