عكسهاي تاريخي، تلگرام و آگاهي كاذب
علي وراميني
تاريخ معاصر ما نشان داده كه هميشه نسبت به مدرنيته آغوشي باز داشتهايم. اما نه تمامي مدرنيته.
مدرنيته ابعاد گوناگوني دارد كه شايد مهمترين عنصر قوامدهنده آن را بتوان ذهن پرسشگر و برخورد انتقادي با هر پديدهاي دانست. ما بخشي از مدرنيته را به استقبال رفتيم كه عافيتطلبي براي ما به همراه داشت. آن قسمت را در خود نهادينه كرديم كه به سطح و ظاهر قضيه مربوط ميشد. به اين دلايل است كه ايرانيان عمدهترين مخاطبان شبكههاي اجتماعي هستند.
شبكههاي اجتماعي عافيتطلبي خاص خود را به همراه دارد. يكي از اين شبكههاي اجتماعي كه در ايران بسيار مورد اقبال قرار گرفته است تلگرام است. تلگرام ساختاري خاص و منحصر به فرد دارد كه بيش از ديگر شبكههاي اجتماعي موبايلي به كار ميآيد. متن، تصوير، عكس و فيلم را به راحتي ميتوان با آن انتقال داد. ميتوان كانال زد و هرچه خواستيم به اشتراك بگذاريم. يك سويه و بدون اجازه نقد به ديگري.
گزينهاي كه بسيار به خدمت روحيه «مونولوگوار» ما ميآيد. در اين راه هم به سمتي در حركتيم كه به زودي شعار «هر ايراني، يك كانال» محقق ميشود. به هر حال تلگرام آنچنان مورد اقبال ما قرار گرفته است و آنقدر در زندگي ما نقش دارد كه ميتوان مثنويها در رابطه با آن نوشت.
در اين مختصر يادداشت تنها به نسبت آگاهي تاريخي و تلگرام ميپردازيم. عكس، يكي از بيشترين دادههايي است كه در تلگرام رد و بدل ميشود. انواع و اقسام عكسها در تلگرام رد و بدل ميشود. يكي از اين قسم عكسها كه جديدا هم مورد اقبال قرار گرفته است، عكسهاي تاريخي است. عكس ارتش نازي در فلان جا، عكس چگوارا بعد از كشته شدن، عكس زنان ناصرالدين شاه، عكس دلقك دربار قجر و الخ. اين استقبال از عكسهاي تاريخي و دست به دست شدن آنها بعد از موج بمباران متنهاي عمدتا بهشدت سخيف و خلاف واقع از تاريخ ايران و به خصوص تاريخ باستان شكل گرفته است.
اين دو پديده تاثيرات عميقي بر فهم تاريخي ما ميتواند داشته باشد. البته بايد اين دو را از يكديگر جدا كرد. در موج اول كه تنها متن رد و بدل ميشد و همچنان هم ميشود، بسيار كساني خودآگاه و ناخودآگاه به انتشار مطالبي اقدام ميكردند كه نه تنها هيچ سند تاريخي نداشت بلكه كاملا مشخص بود كه عمدتا متنهايي جهتدار و در پي بسط افكاري خاص هستند. فقدان ذهن پرسشگري و انتقادي كه در ناخودآگاه جمعي ما ايرانيان رخنه كرده است باعث ميشد كه هر متني را بدون سوال و درخواست منبع پذيرا شويم.
هر متني كه ما را در گذشته با شكوه نشان ميداد و افيوني بود بر دردهاي امروز ما. اما عكسهاي تاريخي حكايتي ديگر دارد. لااقل خود عكس يكي از دادههاي تاريخي است كه دست به دست ميشود.
هجمه اين دادهها در تلگرام از اين جهت كه جرقه و تلنگري باشد براي ذهني پرسشگر ميتواند مثبت باشد. ذهني كه با ديدن يك عكس به سراغ واكاوي آن رود و به منابعي معتبر رجوع كند. اما به دلايلي كه ذكر شد خيلي كم ميتوان به اين جنبه مثبت اميدوار بود.
جنبه منفي اين دادهها (كه در حد چند ثانيه، چند دقيقه يا حداكثر چندين ساعت در پيش نگاه ما است و نه بيشتر) ايجاد «آگاهي كاذب» است كه در اينجا مشخصا آگاهي كاذب تاريخي است.
به عنوان مثال عكسي از يك نقاشي منتشر يافت كه به ماجراي ترور نافرجام فئودور داستايوفسكي، نويسنده شهير روسي اشاره دارد. در تلگرام تنها جملهاي زير اين عكس آورده شده است: «ترور نافرجام داستايوفسكي».
اين واقعه تاريخي تنها در بستر فهم نيمه اول قرن نوزدهم روسيه تزاري قابل درك است. اينكه در پي انقلابهاي آن زمان اروپا تزار روسيه از بيم تكرار اين اتفاق در كشورش به روشنفكران هشدار داده بود گعده و جمعي نداشته باشند و پس از اينكه دستهاي از روشنفكران كه داستايوفسكي هم جزيي از آنها بوده تن به اين خواسته نميدهند، تزار براي گرفتن زهر چشم دستور اعدام عدهاي از آنها را ميدهد.
اما هنگامي كه متوجه ميشود يكي از محكومان، داستايوفسكي است دستور به توقف اعدام، آن هم تنها چند ثانيه قبل از شليك ميدهد. مخاطبي كه نه يك كتاب از داستايوفسكي خوانده و نه با فضاي روسيه تزاري آشنا است، با ديدن عكس تنها يك وضعيت را ميبيند كه نه از پيش از آن چيزي ميداند و نه از پسا آن دركي به دست خواهد آورد. تنها به اين باور ميرسد كه آگاهياي در رابطه با داستايوفسكي و زندگي او به دست آورده است، آگاهياي كه مبتني بر پرسشگري نيست. اين نوع آگاهيهايي كه متورم گونه است دقيقا مانند فست فود ميماند. فست فود شكم را سير ميكند و بدن را فربه. اما سير شدن فست فودي نه غنايي دارد و نه نيازهاي بدن را تامين ميكند. همانطور كه فربه شدن فستفودي تنها به فربه بودن از جنس چربيهاي زايد ميانجامد.