اسلام گرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف
جنگ سرد و تاثير آن بر خاورميانه
امروزه اين عصر به دلايلي عصر ايدهآل نيست. حكومتهاي نظامي، سلطنتي و ديگر حكومتهاي استبدادي در خاورميانه با مخالفتها به مثابه طغيان رفتار ميكنند و براي توسعه جامعه مدني يا فرهنگهاي متكثر فضاي كمي را قايل ميشوند –شكافي كه [سبب شده] منطقه در بدو ورود به قرن بيست و يكم محل تردد [حكومتهاي] زيادي بشود. با اين حال، در درون متن ملي گرايي استبدادي، يك سازگاري موقتي با نظم بينالمللي معاصر در حال شكلگيري بود. برخي حاكمان جاه طلب مانند ناصر و صدام حسين در تلاش بودند تا دسترسي به قلمروي خودشان را – يا با زور يا با درخواست فريبكارانه وحدت عرب - وسعت بخشند. كنفدراسيون كوتاهمدت ميان مصر و سوريه كه از سال 1958 تا 1961 شكل گرفت بازتاب چنين تلاشي بود. اما اين كوششها با شكست مواجه شد چون دولتهاي عرب از ارثي كه به آنها رسيده آنچنان محافظت ميكردند كه نگذارند به درون يك پروژه وسيعتري از امتزاج سياسي غرق شود. بنابراين در اكثر نقاط مخرج مشترك نهايي سياست براي حاكمان نظامي، دولت و مليگرايي بود كه در كنار مرزهاي تثبيت شده مجاور هم بودند. ادامه در صفحه 14