ياري كودك 11 ساله قرباني اسيد
مهر| كودكي كه تيرماه امسال در حادثهاي تصادفي قرباني اسيد شد اكنون ميتواند با 60 ميليون تومان به زندگي بازگردد؛ علياكبر 11 ساله تنها آرزويش بازگشت به مدرسه است. صبح روز دهم تير ماه امسال آقاي همسايه از شيرينعلي (كارگر راننده وانت) ميخواهد تا وسايل خانهاش را جابهجا كند. شيرين علي ميگويد اثاثيه را آماده كنيد تا وانت را بياورم. پس از چند ساعت آقاي همسايه به تلفن همراهي كه در خانه شيرين علي (به جاي تلفن ثابت) است تماس گرفته و علياكبر پسر 11 ساله تلفن را بر ميدارد و مرد همسايه ميگويد: جارو و خاك انداز را بردار بيار و پاركينگ را تميز كن تا پدرت بيايد براي اين كار هم به شما 1000 تومان ميدهم. علياكبر همراه با برادرش علي اصغر به خانه همسايه رفته و شروع به نظافت ميكنند كه در هنگام تميز كردن يك بطري حاوي اسيد از بالاي طاقچهاي كه در پاركينگ بوده روي سر آنها ميريزد و صورت علي اكبر و پاهاي علي اصغر به دليل ريختن اسيد، ميسوزد. هر چند همسايهها با آب سرد درصدد از بين بردن اثر اسيد بودند اما ديگر كار از كار گذشته بود و اورژانس هر دو قرباني را به بيمارستان فارابي و بعد بيمارستان يافتآباد منتقل كرد. شيرين علي همرنگزاده پدر دو كودك، ميگويد: فرزندانم يك ماه در بيمارستان بستري بودند و براي علي اكبر كه هم به صورت و هم به چشمش آسيب وارد شده است، تلاش زيادي كرديم. پزشكان ميگويند براي ترميم پوست و موي او حدود 60 تا 70 ميليون تومان بايد واريز كنيد و من كه تا امروز 40 ميليون تومان با كلي بدهي هزينه كردهام ديگر توان تامين اين پول را ندارم. علياكبر 11 ساله كه امسال از درس خواندن در مدرسه بازمانده است، ميگويد: خجالت ميكشم به مدرسه بروم چون صورت و سرم مشكل دارد و شايد بچهها من را نگاه كنند و حتما از اين صورت ميترسند. اين خانواده شش نفره كه تنها بيمه سلامت دارند در منطقه صالحآباد در جاده ساوه زندگي ميكنند. البته پدر خانواده ميگويد كه از آقاي همسايه شكايت كرده و الان پرونده در دادگستري شهر بهارستان مفتوح است. آقاي همسايه بعد از يك هفته به جرم مواد مخدر بازداشت ميشود. حالا پرونده معطل نظريه پزشكي قانوني كشور است تا به مرحله بعد برود. با اين حال تنها خواسته علياكبر 11 ساله دو عمل جراحي چشم است تا از تاري چشم راست نجات پيدا كند و بعد هم جراحي پلاستيك تا بتواند دوباره به مدرسه بازگردد. علياكبر 11 ساله كه خجالت ميكشيد كلاهش را بردارد يا تصاويرش را ببينيم، ميگفت: فقط ميخواهم مثل همه بچهها زندگي كنم! همين... حالا بايد منتظر بود تا خيرين و وزارت بهداشت آستينها را بالا بزنند.