با دشمن تنظيم نشويم
علي شكوهي
يكي از روحانيون كه اين روزها خودش را در جمع بابصيرتها دستهبندي ميكند و از بيبصيرتي برخي شكايت دارد و به ديگران بصيرت ميآموزد در سخناني كه فيلم آن دست به دست ميشود اين سوال را مطرح كرد كه «چرا امريكا از داعش در عراق و سوريه دفاع ميكند و همزمان از اصلاحطلبان و دولت روحاني در ايران هم حمايت ميكند؟». ميخواهم به اين سوال جناب پناهيان جواب بدهم و درباره آن تاملي داشته باشم.
اول- بنيان مقايسه و تحليل ايشان غلط است چون اساسا امريكا نه مدافع داعش است و نه حامي دولت روحاني و اصلاحطلبان. امريكا در جستوجوي منافع خودش است و در موقعيتهاي مختلف، مواضع متفاوتي اتخاذ ميكند و نذر نكرده است كه از كساني براي هميشه دفاع كند و با كساني براي هميشه دشمن باشد. آنان به اين شعار كليدي پايبندند كه «ما نه دوست دايمي داريم و نه دشمن هميشگي بلكه فقط منافع داريم».
دوم- امريكا در مواردي از برخي دولتها و نيروهاي سياسي در كشورهاي ديگر به خاطر همسويي كامل دفاع ميكند يعني از نظر ايدئولوژيك و منافع منطقهاي و رابطه تشكيلاتي به حدي با هم داراي همسويي هستند كه در هر شرايطي امريكا پشتيبان آنهاست. اين رويه در مورد رابطه امريكا و اسراييل جريان دارد به شكلي كه با تغيير دولتها در واشنگتن و تلآويو باز رابطه ميان دو كشور دستخوش تغيير نميشود و امريكا در هر حال مدافع اسراييل است. اما درباره بقيه موارد به منافع خود نظر ميكند و متناسب با شرايط به دفاع از يك جريان يا مقابله با جريان ديگر مبادرت ميكند. مثلا امريكا در مقطعي از القاعده دفاع كرد تا بتواند دست شوروي را از افغانستان كوتاه كند ولي در مقطعي ديگر كه القاعده تغيير جهت داد و منافع امريكا را به خطر انداخت، واشنگتن هم مخالف القاعده شد و حتي بنلادن رهبر القاعده را كشت. صدها نمونه قابل بررسي است كه امريكا در مقطعي موافق يك دولت يا نهضت سياسي در كشوري بود اما در مقطعي ديگر به اقتضاي منافع خود از آنها فاصله گرفت و حتي در مقابل آنان هم قرار گرفت.
سوم- امريكا با داعش ميانهاي ندارد، نه از نظر تفكري و نه از نظر سياسي و نه از نظر تشكيلاتي با اين سازمان و دولت خودخوانده اسلامي مراوده ندارد. اين امر به معناي اين نيست كه در مواقعي از عملكرد دولت اسلامي و داعش براي رسيدن به اهداف خودش بهره نگرفته است بلكه منظور ما اين است كه داعش با منطق و تئوري ديگري به وجود آمد كه در درازمدت به زيان امريكا هم موضع خواهد گرفت و با فرض تسلط بر كشورهايي مانند عراق و سوريه، بايد منتظر رويارويي داعش با منافع امريكا و اسراييل هم باشيم. همسويي مقطعي ميان منافع داعش و امريكا قابل تصور است (مانند تلاش براي تغيير حكومت در سوريه) اما امكان ندارد امريكا بتواند با موجوديت جريان سلفي تكفيري كه ماهيت ضدامريكايي و ضداسراييلي دارد كنار بيايد و با آنها براي هميشه همكاري كند.
چهارم- امريكا حامي دولت روحاني است؟ اين سخن از كجا در آمده است و با كدامين منطق قابل اثبات است؟ امريكا در درون حاكميت جمهوري اسلامي از هيچ كسي راضي نيست و به خون همه جريانهاي درون نظام تشنه است. اين كشور با جمهوري اسلامي و همه جريانهاي درون نظام مشكل دارد ولي در مواقعي براي اينكه منفعل نباشد و در مورد مسائل داخلي ايران اظهارنظري بكند، سخناني از زبان مسوولان امريكايي صادر ميشود كه مثلا يكي را ميانهرو و ديگري را تندرو جلوه ميدهند. ممكن است اين اظهارات با هدف ايجاد تعارض داخلي در ايران و دامن زدن به شكافهاي سياسي مطرح شوند و الا آنان فرقي ميان نيروهاي سياسي اصلاحطلب و اصولگرا و معتدل و تندرو قايل نيستند و با اساس نظام مشكل دارند. شايد در مقطعي اقدام يك جريان سياسي براي مذاكره با غرب بيشتر به زيان منافع ملي امريكا باشد تا تلاشهاي غيرمنطقي جريانهاي به ظاهر تندرو و انقلابي. مهم برآيند و نتيجه اقدامات نيروهاي سياسي است كه بايد به نفع كشور و به زيان دشمن تمام شود. امروز شاهديم كه رييسجمهوري امريكا برجام را بدترين توافقي مينامد كه به زيان منافع ملي امريكا صورت گرفته است در حالي كه برجام حاصل تلاش دولتي است كه به مذاكره اعتقاد دارد و نه جنگ و رويارويي. در مقابل يكي از مقامات اسراييلي چند سال قبل اعلام كرده بود خدمتي كه احمدينژاد به اسراييل كرد هيچ كسي نكرد زيرا با تندروي او به راحتي ميشد اجماع جهاني عليه ايران ايجاد كرد.
پنجم- در طول سالهاي بعد از انقلاب شاهد بوديم كه جمهوري اسلامي در مسائلي با امريكا مشابه عمل كرده است و اين در حالي بود كه منطق و دليل اقدامات ايران و امريكا با هم يكسان نبوده است. مثلا در جريان اشغال افغانستان از سوي شوروي سابق، بسياري از گروههاي مسلح افغاني از سوي امريكا تجهيز و حمايت ميشدند و برخي از اين گروهها هم مورد حمايت جمهوري اسلامي بودند. اين همسويي در آن زمان اصلا دليلي بر نادرستي مواضع جمهوري اسلامي تلقي نميشد چون ما براي اتخاذ آن سياست، استدلال و منطق خودمان را داشتيم و خودمان را با مواضع امريكا تنظيم نكرده بوديم. اين امر در موارد ديگري از جمله در جريان سرنگوني طالبان در افغانستان و صدام در عراق هم تكرار شد و باز كسي نپرسيد كه اين همسويي ما و امريكا به چه دليلي صورت گرفته است چون ما در هر دو مورد، منافع خودمان را در نظر داشتيم و همسويي آن منافع با منافع مقطعي امريكا ملاك ارزيابي ما نبود. امروز هم ما و هم ائتلاف كشورهاي غربي در عراق عليه داعش و براي آزادي موصل در حال جنگيم و اصلا هم در درستي كارمان ترديد نميكنيم. اين امر نشان ميدهد كه ما خودمان را صرفا بر اساس دشمني با امريكا تنظيم نميكنيم.
در اين باره باز هم خواهم نوشت.