مصطفي كيايي: من معتقدم «عصر يخبندان» با ديگر فيلمهاي من در انتخاب لحن متفاوت نيست. شايد فضاي آن تلختر باشد اما همچنان ادامه همان لحني است كه پيش از اين در سينما استفاده ميكردم. فضا و قصهاي كه ما در «عصر يخبندان» سراغ آن رفتيم به غير از اين لحن، لحن ديگري را نميطلبيد
محسن كيايي : اشتباه بابك اين است كه زندگي را رها كرده و حالا كه دچار چنين بحراني شده، به دنبال جستوجو كردن است. اما اگر اين آگاهي از ابتدا وجود داشت، شايد ميتوانست راه ديگري را براي زندگيشان پيدا كند. فرصتي كه در پايان به يكي از شخصيتها داده ميشود ايـدهآل ترين اتفاقي است كه ممكن است بيفتد
بيتا موسوي/ «عصر يخبندان» چهارمين فيلم مصطفي كيايي است كه امسال از آن به عنوان يكي از مهمترين آثار اين دوره از جشنواره فجر ياد ميشود. البته اين كارگردان جوان سينماي ايران نيز براي آثار قبلي خود توانسته جوايز متعددي همچون بهترين فيلم از نگاه تماشاگران را از آن خود كند. آخرين ساخته كيايي يك اثر اجتماعي مانند ديگر كارهاي اين كارگردان است. اما اينبار او تلاش كرده كه معضلاتي را در جامعه به تصوير بكشد كه بهشدت برگرفته از شرايط روز جامعه است. از اين رو «عصر يخبندان» سوژه ملتهبي را به تصوير ميكشد كه ميتواند در كنار جذب منتقدان، براي مخاطب سينماي ايران هم يك اثر مطرح تلقي شود. البته در كنار حضور بازيگران چهره در اين فيلم كه هر كدام از آنها نقشهاي متفاوتي را بازي كردهاند، محسن كيايي اينبار هم در فيلم برادرش توانسته تواناييهاي خود را به شكلي بروز دهد كه كاملا با ديگر تجربههاي وي تفاوت زيادي دارد. به گفته اين دو برادر، كاراكتر سعيد در «عصر يخبندان» قيصر زمانه خود است. از اين رو با مصطفي و محسن كيايي درباره اين فيلم، پرداختن به موضوعاتي همچون خيانت، اعتياد، فرم روايي كه براي اين محتوا در نظر گرفته شده، انتخاب بازيگران و... گفتوگو كرديم.
فيلم چهارم شما به عقيده من با سه فيلم قبلي، از جهاتي متفاوت است. شما در «عصر يخبندان» مانند فيلمهاي قبلي سراغ يك سوژه اجتماعي رفتيد و همچنان نگاهي منتقدانه به شرايط داريد. اما اينبار سوژه كاملا ملتهب است و به نوعي يك تابو شكني محسوب ميشود. شايد در آثار قبلي تلاش كرديد كه در فضاي طنز به سوژه خود بپردازيد تا كمي اين نگاه منتقدانه در سايه آن قرار گيرد، اما اينبار در «عصر يخبندان» فضاي فيلم كاملا تلخ است و بيپرده و عريان به يك معضل اجتماعي ميپردازيد.
مصطفي كيايي: اما من معتقدم «عصر يخبندان» با ديگر فيلمهاي من در انتخاب لحن متفاوت نيست. شايد فضاي آن تلختر باشد اما همچنان ادامه همان لحني است كه پيش از اين در سينما استفاده ميكردم. «خط ويژه» هم به دليل موقعيت فيلمنامه، فضايي را در برخي صحنهها به وجود ميآورد كه به نوعي براي مخاطب شيرين بود ولي لحن از درام شكل ميگيرد. فضا و قصهاي كه ما در «عصر يخبندان» سراغ آن رفتيم به غير از اين لحن، لحن ديگري را نميطلبيد. اگر ما قرار بود هشداري در فيلم بدهيم كه جامعه به كدام سمت رفته است، فكر ميكنم بهترين لحني كه ميشد انتخاب كرد همان چيزي است كه شما ميبينيد. در اصل خود فيلمنامه نميگذاشت كه به سمت يك فضاي ديگري برويم. حتي به واسطه حرفهاي كه شخصيت سعيد (محسن كيايي) در اين فيلم دارد، شايد فضا را به سمتي ميبرد كه كمي طنز باشد اما ناخودآگاه جلوي آن گرفته ميشد. خود قصه اين فرصت را نميداد ما به آن بيشتر بپردازيم. واقعاً نوع سوژهاي كه ما انتخاب كرده بوديم، اجازه نميداد كه لحن ديگري براي آن انتخاب كنيم.
اما احساس ميكنم كه شما به عنوان يك فيلمساز كه آيينه جامعه خود است، در شرايط فعلي ترجيح داديد سراغ سوژهاي برويد كه تلخ است و معضلات را نشان ميدهد يعني اين حس فضا و قصه «عصر يخبندان» بيشتر به نگاه فعلي شما به جامعه بر ميگردد.
مصطفي كيايي: بله، قطعا همين طور است و اين به نگاه فيلمساز و حال و احوالي كه از اطرافش دارد بر ميگردد. بخش عمدهاي از اتفاقات داستان
«عصر يخبندان» بر اساس واقعيتهايي است كه در اطراف خودم ديدم. در يك مقطع زماني با چندين مورد اينچنيني در اطرافم روبهرو شدم. قطعا اين موضوع روي من تاثير گذاشت و حس كردم كه بايد براي فيلم بعديام به اين سمت بروم. از طرفي فكر كردم چنين قصهاي نميتواند حال و هواي طنز داشته باشد. آنچه از درون من بيرون ميآيد همين حسي است كه شما در فيلم ميبينيد.
بايد قبول كنيم كه مجوز ساخت چنين فيلمهايي با موضوعاتي همچون خيانت در روابط خانوادگي به دليل مشكلاتي كه دو سال پيش براي چندين فيلم به وجود آمد، به سختي ارايه ميشود. يا اينكه مسوولان ارشاد ترجيح ميدهند چنين مجوزهايي را به فيلمسازاني ارايه كنند كه اعتماد بيشتري به آنها دارند، در صورتي كه شما عمدتا در فيلمهاي قبلي با مشكل مجوز يا مميزي روبهرو بوديد.
مصطفي كيايي: با توجه به حساسيتي كه اين موضوع دارد تلاش كردم فيلمم دقيقا بر اساس فيلمنامهاي باشد كه براي دريافت مجوز ساخت به ارشاد ارايه كردم. حتي ديالوگ به ديالوگ چون ميدانستم كه حساسيت هست. من معتقدم سينماي امريكا يك سينماي اخلاقي است. الگوي من هم سينماي هاليوود است. سينماي اروپا را اصلا دوست ندارم. در فيلمهايي كه در سينماي امريكا دنبال ميكنم، اتفاقا به مسائل اخلاقي بسيار اهميت داده ميشود. مثل دروغ گفتن. حتي نمونههايي در اين سينما داريم كه نشان ميدهد خيانت ميتواند بنياد خانواده را به هم بريزد. اين نوع نگاه درست است. در سينماي ايران ما نياز داريم با توجه به شرايطي كه در جامعه وجود دارد فيلمهايي درباره موضوع خيانت بسازيم. اما اگر بحث هشدار را مدنظر قرار ميدهيم بايد در چنين آثاري عواقب اين موضوع را به تصوير بكشيم. اگر قرار باشد ما چنين مسائلي را به درستي نشان ندهيم، قطعا نتيجهگيري درست هم نخواهيم گرفت. اتفاقا اين فيلم من در كمترين زمان ممكن پروانه ساخت گرفت. يادم هست يكي از اعضاي شوراي پروانه ساخت خيلي پاي اين فيلم ايستاد و معتقد بود كه بايد چنين نگاهي در سينما دنبال شود. حتي عنوان شده كه من عمدتا در آثارم مثل «خط ويژه» دست روي مسائل بحراني ميگذارم اما ميتوانم آن را به نتيجه درست برسانم. شايد يكي از دلايلي كه خيلي زود مجوز گرفتم اين بود كه كارنامه من مشخص است و آن اعتماد شكل گرفته بود. حقيقتا من به شرايطي كه در اين فيلمنامه وجود دارد، اعتماد دارم. وضعيتي كه هماكنون در جامعه در اين ارتباط ديده ميشود، اصلا خوب نيست. متاسفانه جوانان ما خيلي درگير مساله مواد مخدر شدند. «عصر يخبندان» اين بستر را داشت كه يك هشدار جدي دهد. خوشبختانه با همه اين شرايط با حداقل مميزي پروانه ساخت گرفتم و تاكيد ميكنم واقعاً عين متن كار را ساختم.
شما در اين فيلم در كنار پرداختن به موضوع خيانت، بحث اعتياد در جوانان را هم مورد توجه قرار دادهايد. اما تلاش كرديد از اعتياد به عنوان يك عامل استفاده كنيد. از طرف ديگر به خوبي بحث مواد مخدر و درگيري جوانان امروز جامعه با اين مساله را در دو طبقه اجتماع به تصوير كشيديد.
مصطفي كيايي: اعتياد نخ تسبيحي است كه تمام درام ما را به هم وصل ميكند. اعتياد ما را از قصه اميرحسين به قصه فريد (بهرام رادان) و قصه منيره (مهتاب كرامتي) وصل ميكند. در اصل از خود جامعه گرفته شده است چرا كه همين نگاه در جامعه هم وجود دارد. طبقههاي مختلف جامعه با رويكردها و ديدگاههاي مختلف به اين مساله وصل هستند. به عقيده من در جامعه ما طبقه متوسط به معناي واقعي كلمه وجود ندارد. افراد اين طبقه در حال حاضر به گونهاي شدهاند كه زن و مرد هر دو كار ميكنند تا بتوانند مخارج زندگي خود را تامين كنند. اين تبعات خيلي زيادي داشته است چرا كه مرد خانواده در اين طبقه بايد در زمان طولاني خارج از خانه كار كند. زن احساس نياز دارد و چون در مرد خود اين موضوع را نمييابد جذب جامعه ميشود. به همين دليل ممكن است هر آسيب يا خطري او را تهديد كند. ما در «عصر يخبندان» معتقد نيستيم كه شخصيت منيره كاملا مقصر است يا بابك (فرهاد اصلاني) هم مقصر است بلكه تاكيد ميكنيم شرايط باعث شده كه اين افراد در جامعه به اين سمت كشيده شوند. شرايط اقتصادي در جامعه به گونهاي شده كه طبقه متوسط اگر روزي 16 ساعت كار نكند به نوعي روي لبه تيغ است و خيلي راحت ميتواند روي خط فقر بيفتد.
بله كاملا در چند سال گذشته شرايط اقتصادي و اجتماعي باعث شد كه طبقه متوسط تحت فشار قرار بگيرد حتي بيشتر از طبقههاي ديگر جامعه.
مصطفي كيايي: بله دقيقا همين طور است چرا كه همين تحت فشار بودن اين طبقه از جامعه باعث بروز مشكلات زيادي شد. به همين دليل من تصميم گرفتم در فيلمنامه نگاهم به سمت اين قشر از جامعه باشد. موضوع اعتياد در اين فيلم به نوعي به روايت قصه هم خيلي كمك ميكند. اينكه قصه از كجا شروع ميشود و ما را به سمت شخصيتها ميبرد و از اين طريق بين شخصيتها به نوعي ميچرخيم و دوباره به اول برميگرديم. شايد اين دور باطلي كه در داستان وجود دارد همان چيزي است كه در بخشي از جامعه ما در حال رخ دادن است. ما آدمهاي مختلفي داريم كه درگير مساله اعتياد شدهاند. هر كدام از آنها ديد خود را دارند. ما تلاش كرديم در اين فيلم همه نوع نگاهي را به بحث اعتياد داشته باشيم. آن آدمي كه براي تامين هزينه زندگي خود و درآمد بيشتر اعتياد را در جامعه پخش ميكند تا آن فردي كه مجبور است به خاطر رسيدن به شرايط ايده آل منافع آن فرد را حفظ كند. مثل كاراكتر مجيد (پوريا رحيمي) كه وارد اين سيستم به خاطر شرايطش ميشود. يا منيره... ما عنوان يك دوره خاصي را روي فيلم گذاشتيم كه به عقيده من اين دوره مفهومي را در فيلم مطرح ميكند. عصر يخبندان دورهاي است كه شرايط آدمها را به يك سمتي ميبرد كه شايد خودشان هم خيلي در آن دخيل نباشند.
بله من قبول دارم كه بخش عمدهاي از شخصيتهاي «عصر يخبندان» به دليل شرايطي كه در زندگي دارند در اين چرخه قرار ميگيرند اما شخصيتي همچون فريد (بهرام رادان) به انتخاب خود در اين عرصه قرار ميگيرد و شرايط او را به اين سمت سوق نداده است.
مصطفي كيايي: اتفاقا من معتقدم شخصيت فريد هم مثل ديگر كاراكترهاست. وقتي ما در فيلم درباره فضاي زندگي فريد تعريفي از زبان عسل (سحر دولتشاهي) ميشنويم، مشخص ميشود كه فريد هم متولد شرايطي خاص است. شرايطي كه با زد و بندهاي پدرش يك شبه پولدار شده است. حالا اين پول باعث شده كه او چنين نگاهي داشته باشد. به طوري كه به دنبال روابط با زنان و دختران مختلف است. شرايط جامعه باعث شده كه پدر فريد با يك زد و بندهايي به چنين مال و اموالي برسد و حالا پسرش در اينچنين راه خلافي افتاده است. باز شرايط اجتماعي است كه چنين افرادي را پرورش ميدهد.
پس معتقديد كه نميتوان درباره شخصيتهاي «عصر يخبندان» عنوان سياه و سفيد گذاشت.
مصطفي كيايي: نه. حتي شخصيت فريد هم اين گونه نيست و نميتوان به او به عنوان شخصيت سياه نگاه كرد. شايد در درام اگر بخواهيم از شخصيت منفي استفاده كنيم فريد را در اين فيلمنامه يك شخصيت منفي بدانيم. ولي شخصيتي است كه متولد شرايط اجتماعي است.
البته شما در اين فيلم روي هشدار بسيار تاكيد ميكنيد. به طوري كه حتي درباره شخصيت ستاره (مينا ساداتي) او را بهشدت زني نشان ميدهيد كه دچار يك نوع سادگي و حماقت است كه نميداند اطرافش چه اتفاقي ميافتد و شايد در پايان متوجه ميشود كه بهتر است بيشتر حواسش به زندگياش باشد.
بله. به عقيده من حتي شخصيت بابك يك قدم جلوتر از ستاره است. ستاره وقتي با بابك همراه ميشود انگار يك سفري انجام ميدهد كه ديدش بازتر ميشود. تجربه شخص ديگري برايش ملاك ميشود تا تصميمگيري كند.
اما قبول كنيد كه پايان فيلم شما ديگر از يك هشدار عبور كرده و تاكيد دارد كه بهتر است هميشه و در همه حال با ديد بازتري به اطراف و ارتباط آدمها با يكديگر توجه كرد. اينكه بايد حتما افراد در ارتباط خود شكي را به همراه داشته باشند. فكر نميكنيد اين نگاه بدبينانه ممكن است در جامعه تسري پيدا كند و حتي روي ارتباطات خانوادگي تاثير بگذارد.
مصطفي كيايي: به عقيده من كلمه شك اصلا درست نيست. بلكه آگاهي است. المان عروسكي كه در ماشين آويزان است آگاهي است. برخي اوقات وقتي در زندگي يك پردههايي نميافتد فرد زندگياش را ميكند. وقتي كه با حقايق روبهرو ميشود تصميم درست را ميگيرد. يا نوع نگاه ما بعد از درك حقيقت تغيير ميكند. اتفاقا فكر ميكنم ستاره در پايان تصميم ميگيرد نسبت به زندگياش آگاه شود.
اين آگاهي حتي ممكن است باعث به هم خوردن يك زندگي شود.
مصطفي كيايي: به هم بخورد. در يك ناآگاهي زندگي كردن خيلي بدتر است. يك زماني ممكن است كه فرد به نوعي خودش نخواهد به باور برسد ولي وقتي بين متوجه شدن و نشدن يكي را انتخاب ميكنيم ديگر موضوع تغيير ميكند. در اين قصه هم بحث ما شك نيست.
پس با اين وجود بحث فرصتي كه شما به شخصيت اصلي فيلم ميدهيد، چيست؟
مصطفي كيايي: فرصت يك مرحله بعد است. مرحله اول آگاهي است. بايد تكليف هر فردي با زندگياش روشن باشد. در اين شرايط هر آدمي برخورد خودش را با اين موضوع دارد. پيشنهاد فيلم اين است كه ميتوان فرصت داد. من معتقدم همه آدمها دچار اشتباه ميشوند. اما در فيلم تاكيد ميكنم كه شرايط اجتماعي و نياز آدمها باعث شده كه دچار چنين اتفاقاتي شوند.
اما قبول كنيد كه هميشه فرصت دادن به افرادي كه دچار چنين اشتباهاتي ميشوند درست نيست و نتيجه مطلوبي به همراه ندارد.
محسن كيايي (بازيگر): «عصر يخبندان» بيشتر تلاش ميكند آگاهي دهد. اشتباه كاراكتر بابك اين است كه زندگي را رها كرده و حالا كه دچار چنين بحراني شده، به دنبال جستوجو كردن است. اما اگر اين آگاهي از ابتدا وجود داشت، شايد ميتوانست راه ديگري را براي زندگيشان پيدا كند. فرصتي كه در پايان به يكي از شخصيتها داده ميشود ايدهآلترين اتفاقي است كه ممكن است بيفتد. در صورتي كه ممكن است هرگز چنين اتفاقي براي شخص ديگري رخ ندهد.
مصطفي كيايي: بحث درباره فرصتهاست. اينكه وقتي چيزي خراب شده ميتوانيم يكبار ديگر آن را درست كنيم. در اين فيلم مساله طلاق مطرح نميشود. بلكه من به دنبال يك نگاه ديگر هستم و آن ترميم اتفاقي است كه افتاده.
درباره انتخاب بهرام رادان و نقطه مقابل آن فرهاد اصلاني خيلي هوشمندانه عمل كردهايد. چرا كه كاملا با شخصيتي كه در فيلم براي آنها در نظر گرفتهايد به صورت فيزيكي همخواني دارند.
بله، كاملا اين موضوع را مورد توجه قرار داديم. و هدفمان از انتخاب اين دو بازيگر بيشتر به همين دليل بازميگردد. چون فيزيك آنها دقيقا بر اساس جزيياتي بود كه براي اين نقش در نظر گرفته بوديم.
با توجه به اينكه شما هم به غير از بازيگري در مقوله فيلمنامهنويسي فعاليت ميكنيد و خاطرم هست كه در جريان نوشتن «خط ويژه» هم كنار برادرتان بوديد و از همان ابتدا در نگارش اوليه حضور داشتيد. دقيقا از چه زماني به پروژه «عصر يخبندان» اضافه شديد.
محسن كيايي: من در نوشتن اين فيلمنامه كمترين كمك را كردم. راجع به اين موضوع با هم صحبت كرديم. بعد چند صفحه مصطفي نوشت و با هم آن را خوانديم. مدام درباره نوع روايت هم با بحث ميكرديم كه بعد البته من درگير پروژه ديگري شدم.
دوباره فيلمنامه كامل را خواندم. در عين خواندن واقعا جذب متن شدم. به عقيده من فيلمنامه «عصر يخبندان» خيلي مهندسي شده است. قطعا نوشتن آن خيلي سخت بوده است. به دليل نوع روايتي كه دارد. خودم احساس ميكنم بهترين فيلمنامه مصطفي است. ما در «خط ويژه» درباره يك بستر كلي از جامعه صحبت ميكنيم. اما در «عصر يخبندان» به اتفاق نزديك شديم. در فيلم قبلي بيشتر حادثهها است كه ما را جلو ميبرد. ولي در اين فيلم به شخصيتها نزديك ميشويم. من خودم اين گونه فيلمنامهها را بيشتر دوست دارم.
اين نوع روايت در خود فيلمنامه از ابتدا لحاظ شده بود.
مصطفي كيايي: بله دقيقا. بعد از نوشتن همان چند صفحه اوليه كه محسن اشاره كرد من به اين فرم روايي در فيلم رسيدم و احساس كردم اين فيلمنامه بايد با اين فرم تعريف شود. فكر كردم به دليل چرخه مواد و چرخهاي كه بين شخصيتها داستان است بايد نوع فرم و روايت هم اين گونه باشد. دقيقا بر همان اساس هم فيلمبرداري كرديم.
به هر حال چنين نمونههايي در سينماي ايران تا حدودي داشتيم كه با چنين فرم روايي ساخته شده است. اما شما تلاش كرديد همان قالبها را هم بشكنيد. نمونه خارجي چنين فرم روايي كه اتفاقا شما هم تاكيد كرديد سينماي امريكا را دنبال ميكنيد فكر ميكنم «پالپ فيكشن» باشد.
بله. به نوعي شباهتهايي به لحاظ فرمي با آن فيلم دارد. فرمهاي غيرخطي در سينماي دنيا هم فيلمهايي همچون «پالپ فيكشن» يا «كرش» هستند. ولي بر اساس فرم روايي اين فيلمها سراغ ساخت «عصر يخبندان» نرفتم.
شما در اين فيلم هم همچون كار قبلي يا حتي ديگر آثارتان به سراغ بازيگران چهره سينما رفتيد اما باز هم اينبار تلاش كرديد آنها را در قالب شخصيتهايي قرار دهيد كه كاملا متفاوت از كارنامه بازيگريشان باشد. به نوعي هم ميتوان تاكيد كرد كه اين براي شما اتفاقا يك ريسك محسوب ميشود و حتي براي بازيگران.
مصطفي كيايي: من زمان فيلمنامه هيچوقت به حضور بازيگري فكر نميكنم. تنها نقشي كه تاكنون در سينما در فيلمنامه فكر كردم نقش ژاله صامتي در «ضد گلوله» بود. البته براي شخصيت منوچهر هم در فيلمنامه «خط ويژه» محسن را از ابتدا انتخاب كرده بودم. در «عصر يخبندان» هم چون محسن سر سريال «پردهنشين» بود، مطمئن نبودم كه بتواند سر كار ما هم حاضر شود. در اين فيلم هم واقعا انتخاب بازيگران خيلي سخت بود چون تعداد شخصيتها زياد بودند. اما فكر كردم كه بايد يكي از شخصيتهاي اصلي را ابتدا انتخاب كنم تا بر اساس آن تركيب را مشخص كنم. به بخش عمده اين تركيب خودم فكر كرده بودم. يك بخش ديگر هم در زمان پيشتوليد به آن رسيدم. فرهاد اصلاني، مهتاب كرامتي و بهرام رادان گزينههاي اولم بودند. همان ابتداي پيشتوليد به اين بازيگران فكر كردم. سحر دولتشاهي را براي نقش ديگري ميخواستم ولي وقتي با هم در يك جلسه صحبت كردم به نقش عسل رسيدم. آنا نعمتي هم همين طور. مينا و محسن هم به همين شكل. مهتاب كرامتي خيلي براي اين نقش انرژي گذاشت و حتي اذيت شد و به عقيده خودم خيلي نقش متفاوتي است.
آقاي محسن كيايي شما وقتي فيلمنامه را خوانديد خودتان هم سعيد را انتخاب كرديد.
محسن كيايي: من سر سريال بودم. اما از طرفي واقعا دوست داشتم در «عصر يخبندان» حضور داشته باشم. چون هميشه فكر ميكنم كه بازي در فيلمهاي مصطفي براي هربازيگري يك شانس است. وقتي فيلمنامه را خواندم مثل هميشه براي خودم يك نقش انتخاب كردم و عمدتا هم اين انتخاب من به نتيجهاي نميرسد.
در همان ابتدا سعيد را انتخاب كردم. مصطفي هم قبول كرد. اما بعد دوباره فكر كردم نقش فريد كمي متفاوتتر است. به مصطفي پيشنهاد دادم كه گفت نه. وقتي كمي جلوتر رفتيم و متوجه شديم كه بهرام رادان قرار است در همان زمان كار ما سر فيلم ديگري در خارج از كشور باشد. باز هم پيشنهادم را مطرح كردم. اما واقعا هميشه مطمئنم كه مصطفي انتخاب اشتباه انجام نميدهد. جالب است همه فكر ميكنند چون مصطفي برادرم است هميشه يك نقشي برايم در نظر گرفته است و با هم درباره حضورم به يك نتيجه ميرسيم. در صورتي كه واقعا من در اين باره حتي با او حرف نميزنم بلكه پيامكي صحبت ميكنيم.
مصطفي كيايي: اولا كه من درباره نقش فريد به بازيگري فكر ميكردم كه خيلي متفاوت از محسن بود. از طرف ديگر معتقد بودم كه محسن اگر بخواهد با توجه به كارنامهاي كه در اين حوزه دارد به يكباره در نقش فريد با اين تفاوت بازي كند، كمي خطرناك است.
محسن كيايي: ممكن است حتي مصطفي درباره انتخاب بازيگران ديگر نظرات من را گوش كند اما درباره نقشي كه قرار است خودم بازي كنم اصلا اينگونه نيست.
مصطفي كيايي: من ويژگيهاي بازي محسن را به خوبي ميشناسم. ولي واقعا به اين دليل كه برادرم است به او نقش نميدهم. فقط بر اساس تواناييهاي او اين كار را انجام ميدهم. من خيلي روي نقش سعيد حساس بودم. هر شخصي هم كه فيلمنامه را ميخواند معتقد بود كه نقش او كمدي است. ولي اصلا اين گونه نبود.
محسن كيايي: در همان ابتدا مصطفي يك تعريفي از كاراكتر سعيد براي من ارايه كرد كه خيلي برايم اين نقش جذاب شد. او اعتقاد داشت كه سعيد قيصر زمانه خود است در سال 1393. نوع رفتار و واكنشي كه در قصه دارد مصداق همين موضوع است. اين تعريف براي من خيلي تعيينكننده بود. وقتي هم در نقش سعيد بازي كردم واقعا حس كردم كه مصطفي چقدر انتخاب درستي داشته است. سعيد در «عصر يخبندان» نماينده قشري از جامعه است كه كمكم در حال فراموش شدن هستند. كسي است كه پاي رفاقت خود ميايستد.
مصطفي كيايي: هر آنچه اين شخصيت در فيلم بيان ميكند از اعتقادش ميآيد. مثلا ديالوگي كه درباره ماهواره ميگويد.
محسن كيايي: اما براي من نقش خيلي سختي بود. چرا كه كاملا لبه تيغي است و اين احتمال وجود داشت كه حتي دچار مميزي شود. از طرف ديگر من قبل از «عصر يخبندان» در سريال «پرده نشين» در نقش براتعلي بازي ميكردم و اين دو با هم خيلي تفاوت داشتند. اميدوارم اين تفاوت از طرف مخاطبان به خوبي ديده شود. من بعد از «پرده نشين» تا حالا پيشنهاد 10 كار را رد كردم. چرا كه
به دنبال تفاوت بودم. در يك سال قبل تا حالا من در سه كار حضور داشتم و تلاش كردم در هر كدام هم سه بازي متفاوت ايفا كنم.
به هر حال همان طور كه خودتان هم اشاره كرديد نقش سعيد به راحتي ميتوانست شعاري يا كليشهاي شود اما شما از اين مرحله به خوبي عبور كرديد.
مصطفي كيايي: بله، كلا ميتوانست شعاري شود. اما فكر ميكنم ميزانسن و اجرا خيلي ميتواند به شعاري نشدن ديالوگها كمك كند. خصوصاً نقش سعيد. خوشبختانه محسن خيلي خوب توانست اين نقش را بازي كند و به آن چيزي كه در ذهن من بود رسيد. نوع ميزانسن و ارتباط اين شخصيت با ديگر كاراكترها باعث ميشود از شعاري بودن فرار كند. من عمدتا فيلم را هميشه قبل از توليد، چندين بار در ذهنم ميسازم. دقيقا سر صحنه ميدانم كه از بازيگر چه چيزي ميخواهم.
محسن كيايي: ما واقعا هيچ پلان اضافي سر فيلمهاي مصطفي نداريم. چون ميداند چه چيزي ميخواهد.
شما براي پايان فيلم تلاش ميكنيد كه فرجام تك تك شخصيتها را به تصوير بكشيد در صورتي كه ميتوانستيد خيلي زودتر آن را به پايان برسانيد.
مصطفي كيايي: من از همان ابتدا در فيلمنامه فكر ميكردم كه با توجه به اينكه من اين تعداد شخصيت را در فيلم معرفي ميكنم بايد سرنوشت تك تك آنها را هم نشان دهم. من دوست ندارم كاراكتر فيلمم بلاتكليف بماند. از جهتي فرم روايي داستان هم به گونهاي بود كه بايد دوباره به ابتدا برميگشتم.
قطعا «عصر يخبندان» يكي از آثار مهم اين دوره از جشنواره محسوب ميشود. چقدر جايزه برايتان اهميت دارد آيا فكر ميكنيد فيلم جوايزي را از جشنواره فجر دريافت كند.
مصطفي كيايي: خوشبختانه من هميشه نامزد جايزه شدهام و يكبار هم اين جايزه را دريافت كردم. جذابيت آن براي بار اول برايم خيلي مهم بود. اما همچنان جايزه را دوست دارم. حالا اولويتم بيشتر اين است كه درباره «عصر يخبندان» عنوان شود كه فيلم بهتري است. فكر ميكنم نگرفتن جايزه نميتواند مثل قبل حالم را بد كند. اما قطعا گرفتن آن هم ميتواند خوشحالم كند.
محسن كيايي: من برايم خيلي اهميت دارد كه كارگرداني مصطفي در اين دوره جشنواره ديده شود، و هم فيلمنامه. وقتي مصطفي جايزه بگيرد قطعاً يك كيايي جايزه گرفته و من خودم احساس ميكنم كه در خانه يك سيمرغ بلورين دارم. درباره خودم هم خيلي دوست دارم تفاوتي كه دنبال آن بودم در بازيام ديده شود. اين ديده شدن ميتواند با جايزه باشد يا مثل «خط ويژه» اتفاقهاي خوبي باشد كه بعد از آن برايم رخ داد.