ديگي كه براي ما نميجوشد
سيد علي ميرفتاح
يك سوال جدي اين است كه چرا آن اندازهاي كه ضدانقلاب ميتواند از رسانههاي نوين بهره ببرد ما نميتوانيم؟ هم ما دسترسي به ماهواره داريم، هم دشمنان انقلاب و ايران. معذلك ترجيح ما اين است كه ماهواره بسته شود و اين ديگي كه- به دلايل متعدد- براي ما نميجوشد براي بيگانهها هم نجوشد. اينترنت هم همينطور است. ظاهر امر چنين مينمايد كه تلگرام براي انقلابيها و ضدانقلابها امكانات مساوي فراهم كرده است. هرچه به آنها داده به ما هم داده اما و هزار اما كه آنها قدر اين پديده را بيشتر و بهتر ميدانند. تلگرام و ماهواره و بهطوركلي همه رسانهها، اعم از مكتوب و ديجيتال و تصويري اينطور نيست كه به دشمنان آوانس داده باشند و با پدرسوختگي دست و بال ما را براي مسابقه بسته باشند. نه. تقريبا كه چه عرض كنم، تحقيقا همه آن فرصتي كه در اختيار اجانب است در اختيار خوديها هم هست، معذلك بعد از مدتي تلاش، بعد اين همه حضور كمرنگ و پررنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه به جاي ادامه بازي زير ميز بزنيم و جلوي نفوذ و رسوخ حريف را بگيريم. در ابتداي انقلاب، حتي قبل از آن، اعتمادبهنفس ما بيشتر از امروز بود. قاطبه علماي ما به مديران رسانهاي دنيا ميگفتند كافي است شما يك ساعت اين راديو يا تلويزيون را به ما دهيد تا ما پياممان را به گوش مردم برسانيم و گوشها را با «حقيقت» آشنا كنيم. آقاي قرائتي در زماني برنامه تلويزيونياش را شروع كرد كه هيچكس گمان نميكرد بينندههاي تلويزيون حاضر باشند بنشينند و سخنراني يك معمم را بشنوند. خاطره آقاي قرائتي در مجاب كردن قطبزاده و ديگر مديران تلويزيون جالب است. او نگفت بقيه را تعطيل كنيد تا من حرفم را بزنم. بلكه گفت حالا كه همه ميتوانند حرف بزنند، آنتني هم به من دهيد تا حرفم را بزنم. اتفاقا در آن روزها يكي از پربينندهترين برنامههاي تلويزيون همين درسهايي از قرآن بود. كمكم البته مسير تلويزيون به جايي رفت كه بينندههاي شبجمعه درسهايي از قرآن هم كم شدند و حوصلهشان از سخنراني و اندرز اخلاقي سر رفت. چرا؟ براي جواب دادن به اين چرا ميتوان بحث نظري كرد. دلايل سياسي و اجتماعي هم كم نيستند. اما چيزي كه عجالتا به بحث ما مربوط ميشود و مناسب است به آنها اشاره كنيم اين است كه رسانه اقتضائاتي دارد كه نميتوان و نبايد ناديدهاش گرفت. به بيان ديگر رسانه ماهيتي دارد كه نبايد به آن بياعتنايي كرد. مشكل اصلي ما بياعتنايي به ماهيت رسانه است. گويي از علم لدني برخورداريم و نيازي به آموختن نداريم. سهل است، تصورمان از رسانه علمي نيست. حتي مبتني بر واقعيت هم نيست. در طول اين چهل سال، بلكه قبلش تصور عمومي از تلويزيون و ماهواره و اينترنت اين است كه اينها ظروفي هستند كه ارزش و اهميتشان به مظروف برميگردد. تصور عمومي اين است كه رسانهها كاسهاي هستند كه اگر غربيها در آن شراب حرام ميريزند ما ميتوانيم شربت سكنجبين حلال بريزيم و نوش جان كنيم. اما به نظر ميرسد كه اين كاسه با حرام غربيها سازگارتر است تا با حلال ما. گويي تلگرام با جوك و شايعه و دروغ و توطئه و خيانت و براندازي و بحران رفيقتر است تا با اخلاق و دانايي و وحدت و اميدواري... همينكه ميبينيد از بالا به اين نتيجه رسيدهاند كه تلگرام را ببندند خودش حجت موجهي است كه پيام دوستان انقلاب و حزباللهيها تحتالشعاع پيام ضدانقلاب قرار گرفته. مثال دمدستياش اينكه تيراژ بيادبيها و زشتيها در تلگرام چندين برابر باادبيها و زيباييهاست. از اين حرف دو نتيجه بيشتر نميشود گرفت. شايد هم سهتا. يكي اينكه ما كم آوردهايم و بازي را به حريف باختهايم، دو اينكه ماهيت تلگرام با پيام آنها سازگارتر است تا پيام ما و سوم اينكه ما هنوز اقتضائات دنياي مدرن را درك نكردهايم. به عمل كاربرآيد به سخنداني نيست. به حرف، ما دنياي مدرن را لوله ميكنيم و فروپاشي غرب را شمارش معكوس ميكنيم اما در عمل متاسفانه بايد بگويم كه ما هنوز كار با راديو و تلويزيون را هم ياد نگرفتهايم چه برسد به اين رسانههاي نوظهور. پنجاه شبكه داخلي داريم اما يك شبكه درپيت ميآيد و بينندههاي ما را درو ميكند و ميرود. تلخ است اما متاسفانه واقعيت دارد. آن حرفي كه ميگفتيم يك ساعت راديو را به ما بدهيد تا حرف حقمان را به گوش جهانيان برسانيم امروز تبديل به اين شده كه چون صداهاي ديگران بلندتر از ما است عجالتا درش را تخته كنيم تا ببينيم بعدا چه ميشود. اين روزها سالگرد شهادت مرتضي آويني است. او اين روزها را پيشگويي ميكرد و برايش مسجل بود كه بگير و ببندهاي ويدئو ما را به اينجا ميرساند كه مدام ديوارهاي انتزاعي پيرامونمان را بالاتر ببريم. غافل از اينكه دزدان امروز نه از ديوار كه از آسمان ميآيند. من هم معتقد به جنگ نرمم. معلوم است كه عربستانيها و امريكاييها دارند پول خرج ميكنند و نقشه ميكشند. بايد مقابلشان ايستاد اما آيا فيلترينگ، ايستادن در برابر دشمنان است؟