معنويت دل
محمدعلي ابطحي
ميگويند عالمي اهل دقت و وسواس بر سر حوض مسجدي نشسته بود تا وضو بسازد. با دقت تمام لاي انگشتها را آب ميرساند. پنج دقيقهاي گذشته بود و هنوز به شستن دست راست مشغول بود. دعاهاي مستحب را هم در لابهلاي وضو ميخواند. دراثناي وضوي عالم بزرگ، جواني از راه رسيد. همان جا با سرعت آستين را بالا زد و كمتر از زماني كه عالم وقت براي شستشوي دست چپ گذاشته بود، وضو گرفت و به داخل مسجد رفت و هنوز شيخ كاملا از كنار حوض بلند نشده بود، برگشت و به طرف در مسجد رفت. شيخ او را صدا زد. گفت با اين عجله و سرعت چطور وضو گرفتي و نماز به جا آوردي. به احتمال قوي نه وضويت كامل بود ونه نمازت مقبول. جوانك بياعتنا به سمت در مسجد رفت. گفت من وضو ساختم و نمازي با سرعت خواندم كه فقط به خدايم بگويم قبولت دارم و در برابر تو عصيانگر نيستم. و جزو بندگان توام. همين من را كافي است. جواب و عكسالعمل آن عالم متقي را نميدانم. شايد افسوس خورده باشد به اين همه معنويت ساده. شايد هم جوانك را از دايره نمازگزاران و دينداران بيرون دانسته باشد. تفسيري كه شاهديم خيليها از دين و خدا دارند. نظر آنان مهم نيست. اين اتفاق داستان هم باشد عارفانهترين گفتوگو است. كساني مي توانند و خوشا به حالشان كه وضو و نماز و عبادات را با همه مستحبات بخوانند. اما جامعه امروز ما مثل همان جوانك است. عاصي شماردن جامعه در برابر خدا بزرگترين گناه است. اگر با نگاه آن جوانك مردم را ببينيم، جامعه ما و بسياري از مردم دنيا در برابر ذات قدرتمندي كه به او پناه ميبرند، عصيانگر نيستند. دوستش دارند. آنهايي كه در متر و اندازهشان بر اين باورند كه خدا آن قدر سختگير است كه همه گناهكاران را خارج از حيطه دينداران ببيند، بدترين عامل رواج عصيانگري عليه دين و خدا هستند.
در متر خداي مهربان، مهم اين است كه عصيانگر عليه خدا نباشيم و دلهايمان خدا را ببيند.