• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4100 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۸ خرداد

دست برداشت از اين در وطن خويش غريب

كاوه فولادي‌نسب

ما مردم عجيب و غريبي هستيم. گاهي فاصله‎‌ مرده‌باد و زنده‌باد گفتن‌مان يك صبح تا ظهر هم نيست. يادش گرامي، مادربزرگم وقتي خاطره‌هاي 28 مردادش را تعريف مي‌كرد، مي‌گفت «يه لحظه پلك زديم، ديديم «از جان خود گذشتم، با خون خود نوشتم، يا مرگ يا مصدق» شد «پيوند شاه و ملت». من مونده بودم حيرون از اين مردم. » واقعا قابل‌ثبتيم؛ در گينسي، جايي. نقل ديروز و امروز هم نيست. يك بار و دو بار هم نبوده كه بگويي اتفاقي بوده. اصلا جزيي از رفتار و آداب اجتماعي‌مان است يك‌جور حركت در سطح؛ راحت قبول مي‌كنيم، راحت هم كنار مي‌گذاريم، راحت بزرگ مي‌كنيم، راحت هم فراموش مي‌كنيم. و بعد، بعد از همه اينها، بي‌موقع و وقتي ديگر فرصتي نمانده، يادمان به بزرگداشت مي‌افتد. اگر چشم‌مان را براي لحظه‌اي روي اتفاق‌هاي اين چندماهه اخير در قبال ناصرخان ملك‌مطيعي ببنديم، حقيقت امر اين است كه در همه اين سال‌ها همه ما در قبال بي‌عدالتي و تندروي‌اي كه با او و امثال او شده، سكوت كرده‌ايم. اين البته چيزي از نادرستي اتفاق‌هاي تلخ اين اواخر (مثل جلوگيري از حضور كوتاه او روي آنتن رسانه «ملي») كم نمي‌كند؛ اما خوب است وقتي سوزني به صداوسيما مي‌زنيم، جوالدوزي هم به خودمان بزنيم. آيا براي برگرداندن امثال ملك‌مطيعي و بنايي و سايرين به پرده سينما، يا استادهاي اخراج‌شده و بازنشسته‌هاي زودهنگام به دانشگاه، يا موزيسين‌هاي محروم از صحنه يا هزاران هزار شهروند ديگر كاري كرده‌ايم؟ يا فقط باغچه خودمان را بيل زده‌ايم و وقتي آنها را از دست داده‌ايم يا -بدتر- وقتي در آستانه از دست دادن‌شان قرار گرفته‌ايم، يادمان افتاده «او»يي هم وجود دارد و رفته‌ايم در صف جلو براي عكس يادگاري؟ فارغ از سليقه و ذائقه هنري و سينمايي هر كدام از ما، ناصر ملك‌مطيعي يك سرمايه اجتماعي بود و در ژانر خودش -كه ممكن است ژانر مورد علاقه ما باشد يا نباشد- حرفه‌اي، تاثيرگذار و موفق. ما زنده‌به‌گورش كرديم و جاي دردناك‌تر ماجرا اين است كه او تنها نيست. ما خيلي‌ها مثل او را، كه هر كدام‌شان در زمينه‌اي -مورد علاقه يا دور از علاقه‌هاي ما- حرفه‌اي و كاربلد بوده‌اند، تباه كرده‌ايم. ما قدر سرمايه‌هاي انساني و اجتماعي‌مان را نمي‌دانيم. ما اصلا دركي از اين مساله نداريم. تندي لحن اين نوشته را به صداقتش ببخشيد. تاريخ معاصر ما پر از بزرگاني است كه تباه‌شان كرده‌ايم. حالا اگر تا قيام قيامت هم صداوسيما عكس بزرگ ملك‌مطيعي را بفرستد روي آنتن و از مجري‌اش بخواهد با لحن حزن‌آلود خبر مرگ او را روخواني كند، فايده‌اي ندارد. اين نه لطف است، نه بزرگداشت. هيچ چيز نيست، جز نمك بر زخم پاشيدن. آب رفته به جوي برنمي‌گردد. گفت: «وقت غنيمت شمار، ور نه چو فرصت نماند، ناله كه را داشت سود، آه كي آمد به كار. »

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون