عيار دولت
سيد علي ميرفتاح
ديروز در صفحه دو اعتماد جدولي منتشر كرديم با عنوان «عيار كابينه». همكارانم با دقت و حوصله كارنامه دولت روحاني را ورق زدند و توفيقات اين چندساله را از انبوهي كاغذ و خبر بيرون كشيدند و فهرست كردند. جالب اينكه برخلاف انتظار ما هيچ منبعي از طرف دولت يا از طرف هر نهاد و سازماني چنين كاري نكرده بود و براي عيارسنجي كابينه مستنداتي را حاصل نياورده بود. اين را تا اينجا داشته باشيد تا از اخبار ديروز قولي از دادستان محترم تهران را نقل كنم: «رسانهها طوري عمل نكنند كه جلوهگر ناكارآمدي نظام باشد.» قطعا نظام اعم از دولت است اما هر طور حساب كنيم و هر معياري به دست بگيريم دولت جزئي از نظام خواهد بود و كارآمدي يا ناكارآمدياش بر كارآمدي يا ناكارآمدي نظام تاثير خواهد گذاشت. منظور اينكه اگر كسي از صبح تا شب دولت جمهوري اسلامي را در همه عرصهها ناكارآمد نشان دهد و توي سرش بزند، خواسته و ناخواسته نظام را ناكارآمد نشان داده است. نظام يك امر انتزاعي نيست، كارآمدياش نيز در آسمان محاسبه نميشود. جمع جبري توفيقات اجزاء نظام است كه موفقيت نظام را باعث ميشود. سوال اينجاست كه بيني و بينالله چه كسي دارد نظام را ناكارآمد نشان ميدهد؟ عيب ناكارآمد نشان دادن دولت/ نظام اين است كه نااميدي و ناكامي در پي دارد و رفتهرفته مردم را از همراهي حكمرانان بازميدارد. وقتي خطبا و بعضي روزنامهها مثل توپخانه عمل ميكنند و بيست و چهار ساعته توپ يأس و سياهنمايي و ناكارآمدي بر سر دولت و طرفدارانش ميبارند، توقع داريد حال و روز مردم چگونه باشد؟ مردم اميدواري كه با ذوق و شوق چندين و چند بار به ميدان انتخابات آمدند و به بهترين نحو در اتفاقات سياسي كشور مشاركت كردند، وقتي اينچنين مورد حمله و ملامت قرار ميگيرند چه بايد بكنند و چگونه بايد به فرداي روشن خود اميد ببندند؟ هم شبكههاي ماهوارهاي و هم منتقدان دولت هيچ نقطه مثبتي در عملكرد دولت نميبينند، هيچ نشاني هم از صلاح و فلاح در پيشاني دولتمردان تدبير و اميد رويت نميكنند. عجيب اينكه دستگاه رسانهاي و تبليغاتي دولت هم عين خيالش نيست، قدم از قدم برنميدارد و تا آنجا كه من روزنامهنگار دنبال ميكنم هول و ولا ندارد، سهل است، حوصله درگير شدن بر سر چنين موضوعات پيش پا افتادهاي را ندارد. تنها معدودي روزنامه و روزنامهنگارند كه بيجيره مواجب پاي عهد خود و پاي دولت منتخب ايستادهاند و حمايت از او را وظيفه شرعي و ملي خود ميدانند. تقريبا تبديل به يك امر بديهي شده است كه روحاني در اقتصاد ناكام است و در همه بخشهاي اقتصادي سرش به سنگ خورده. اين امر چنان مشهور شده كه گاهي خود دولت هم در مباحثاتش آن را مفروض ميگيرد. اما واقعيت اين است كه اتفاقا دولت در اين امر چندان بيتوفيق هم نبوده. چون طرفدار تدبير و اميدم هستم، سفيدنمايي نميكنم و شما را اميد واهي نميدهم. نه. اينكه ملت شبها سفرهشان را جلوي اخبار شبكه فلان و بهمان مياندازند باعث شده تا چاشني نااميدي را لقمهلقمه فرو بدهند و در اعماق ذهن و ضميرشان بنشيند كه «از اين حسن كليدساز هم كاري برنيامد، او هم دادي از ما دوا نكرد». فكر نكنيد آنهايي كه ماهواره نميبينند و كماكان با رسانه ملي در پيوندند وضع و حال بهتري دارند. گاهي در رسانه ملي چنان ناكارآمدي دولت را اگزجره ميكنند كه صد رحمت به ماهواره. اين وسط فقط سه، چهارتا روزنامه و معدودي آدم خيرخواه وطنپرست هستند كه در برابر سيل نااميدي ايستادهاند و از هر طرف فحش ميخورند و خم به ابرو نميآورند. اعدادي كه ديروز در روزنامه چاپ كردهايم هيچكدام جعلي نيستند. به اين معنا هم نيست كه نخواهيم ضعفها و كاستيها را نبينيم. كاستي هست، زياد هم هست اما مستدل و مستند به عرض شما ميرسانم كه در اقتصاد و سياست و فرهنگ و جامعه دولت نمره قبولي ميگيرد، در كارش مانع نتراشند، نمرهاش از اين هم بالاتر ميرود. البته اگر معيارتان فيلتر تلگرام و جلوگيري از حضور زنان در ورزشگاه باشد، بله حق با شماست. دولت در اين امور و چند امر ديگر مثل كنسرتها و آزادي اجتماعيتوفيقي حاصل نميشود و راه به جايي نبرده اما به قول شاعر گنه كرد در بلخ آهنگري/ به ششتر زدند گردن مسگري. بالاخره بين مسگر و آهنگر بايد فرق گذاشت و هر دو را نبايد به يك چوب راند. ممكن است در شبكههاي مجازي و در ذهن كارشناسان بيبيسي و وياواي بين طايفههاي درون نظام فرق نگذارند، اما شما كه ميدانيد اينها با هم فرق دارند... ديروز در روزنامههاي منتقد يك مطلب قابل تامل ديدم. به مناسبت فوت آقاي ملكمطيعي بازخواني تاريخي كرده بودند و توپ خانهنشيني آن مرحوم را به زمين اصلاحطلبان انداخته بودند. سلمنا. شك نكنيد كه در ابتداي امر اصلاحطلبان هم در اين كار دستي داشتهاند اما قصه سي و پنج سال پيش چه ربطي به الان دارد؟ اگر بخواهيد با همين دستفرمان سر هر قضيهاي كه ميشود به دنبال مسبب اصلي بگرديد، ميدانيد ممكن است از چه جاهايي سر بيرون آوريد؟... حرف توي حرف آمد حرف اصليام ماند. ميخواستم به حضور باهرالنور دادستان محترم برسانم كه اگر ميخواهيد ببينيد چه كسي دارد بر طبل ناكارآمدي و نااميدي و سياهنمايي ميكوبد كافي است بفرماييد با همان دقتي كه روزنامههاي اينطرفي را ميخوانند، بقيه را هم بخوانند سخن بعضي خطبا را هم بشنوند.