مهرباني كي آخر آمد؟
نيوشا طبيبي
يادآوري كردن نميخواهد، مشكلات در كشور زياد هستند، كدام مملكت روي زمين هست كه شهروندانش با گرفتاريها و كاستيهاي مختلف روبهرو نباشند؟ اما بعضي كشورها خوب يادگرفتهاند كه صورتي بزكشده و همهچيز تمام از خود نشان بدهند، همين
دور و بر خودمان از اين دست كشورها كم نداريم. اما در بعضي كشورهاي پيشرفته دنيا، كاستيها كمتر و نيكيها و خوشيها بيشتر است، چرا؟ چون مردم اين كشورها آموختهاند كه بديها را تحمل و به آنها عادت نكنند. آنها كشورشان را بيهيچ قيد وبندي دوست دارند، چه اكنون كه در زمره الگوهاي عالم هستند و چه آن موقع كه در اثر جنگ جهاني يا حوادث ديگر كشورشان به گرفتاري و تنگدستي افتاده بود. آنها ايستادند و كشورشان را دوباره ساختند، بهترينها را برايش خواستند و انجام دادند. آن مردم دوست داشتن سرزمين مادري را مشروط به برخورداري از رفاه نميكنند. چنانكه ما در جنگ تحميلي چنين كرديم.
ما چهل سال است در مقابل تحريمهايي تاب آوردهايم و به خوبي گذران زندگي كردهايم (براي اينكه به خوبي گذران كردهايم، البته دليل دارم) كه به گفته يكي از اقتصاددانان ترك، تركيه توان گذران حتي يكسال آن را ندارد. امروز هم زندگي در ايران با وجود كاستيها و گرفتاريها با شور و شوق فراوان در جريان است. ايران، سرزميني عظيم با منابعي غني و ثروت هنگفت انساني و تاريخي شكوهمند، بدون شك آيندهاي روشن و درخشان در پيش دارد. امروز هم سطح زندگي بسياري از ايرانيان در سطوح مختلف جامعه از سطح زندگي همگنانشان در بسياري از كشورهاي دنيا بالاتر است.
همهچيز به زودي خوب خواهد شد، اما اين خوب شدن چند شرط دارد. هيچ چيز خود به خود اصلاح نخواهد شد، بايد كژيها و كاستيها را ديد و متذكر شد، اما راه و رسم رواداري و مهرباني را نبايد فرو گذاشت. بايد منافع ملي را بر منافع شخصي مرجح دانست، كه منافع شخصي بلندمدت هر ايراني در گرو محقق شدن منافع ملي است. بايد از مديران ميهندوست كه به منافع ملي ايران ميانديشند و براي آن تلاش ميكنند، حمايت كرد و مديران و كارگزاراني كه جز اين ميكنند و به منافع شخصي خود ميپردازند را بايد معرفي و نقد كرد. بايد دستگاههايي را كه به جاي راه انداختن كار مردم باري بر دوش آنها ميگذارند يا رفتاري فراقانوني و سليقهاي دارند معرفي و نقد كرد. همه اين نظارت و دقت و امر به معروف البته بايد بر مدار مهرباني و دوستي و حق همميهني باشد. اتفاقي كه درباره نمايشگاه خانم ميلاني افتاد، بر همين روال ادب و مهرباني اما برنتابيدن كژي و كاستي بود و نشان از بلوغ و فهم معترضين داشت. اعتراضها مودبانه و نقادانه بود و البته واكنش گالري هم در تعطيلي اين نمايشگاه منطقي بود . اما اظهارنظر برخي سينماگران كه بياناتي احساسي و از منظر منافع مشترك صنفي داشتند، البته موجب كمال تعجب شد. شخصيتي مانند جناب آقاي پرويز پرستويي بازيگر عزيز و محترم در اظهارنظري، معترضان مودب و فرهيخته را به صفاتي ناشايست نواخته بودند. ايكاش جناب پرستويي كه به اخلاقمداري و ادب در جامعه ايراني اشتهار دارند و الگويي در جامعه محسوب ميشوند از نوشتن و گفتن چنين فرمايشاتي پرهيز ميكردند يا جوانان هموطن هنرمند را بدون صفاتي غليظ و شديد ميخواندند و نقد ميكردند. ايشان و افراد فرهيختهاي مانند ايشان سرمايه اجتماعي محسوب ميشوند و حيف است با تخفيف جايگاه خود، از ميزان اثرگذاري خود بكاهند. در همين سالها بنگريد كه چگونه چند تن از استادان قديمي و فرهيخته سينما كه مورد وثوق مردم بودهاند با بيان سخناني كه شايسته جايگاهشان نبود از چشم مردم افتادند و شوربختانه خبر و صحبتهايشان تاثير و توجه لازم را از دست دادند. دور باد كه بزرگاني چون جناب آقاي پرستويي به چنين وضعي مبتلا شوند.