• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4232 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۴ آبان

فلسفه يعني خشونت كمتر

هوشنگ نوشاد

انسان در ماجراي جدا شدن از بهشت،از يكپارچگي با طبيعت رانده مي‌شود و جهاني پيدا مي‌كند كه عبارت است از درك انتزاع. انسان به محض آنكه در انتزاع قرار مي‌گيرد و فكرش به چنين دركي قادر مي‌شود از آن پس مسير زندگي‌اش به كل از حيوانات جدا مي‌شود. در عالم انتزاع من و آن پديدار مي‌شود. منِ من و آنِ طبيعت.

در جهان انتزاع انسان متوجه مي‌شود كه از مبدايي به نام تولد به سوي مقصدي به نام مرگ حركت كرده كه از ماهيت هر دو آنها نيز بي‌اطلاع است.

در عين حال چون از ماهيت مرگ بي‌اطلاع است، علاقه‌اي هم ندارد كه به آنجا حركت كند و اين جبر است و در دايره جبر نيز حركت الزامي‌ است.

از آنجا هم كه انسان مي‌خواهد نه بگويد، اين نه گفتن اختيار انسان را ايجاد مي‌كند و بردار اين دو در برابر يكديگر قرار دارند. از اينجاست كه سرشت سوزناكي براي بشر پيدا مي‌شود.

با پيدا شدن من و آنِ طبيعت، انسان شروع مي‌كند به پيدا كردن يك نگرش عيني به آن. اين نگرش عيني علوم تجربي را پديد مي‌آورد. اما اين علوم تجربي هم هچگاه به يقيني دسترسي ندارد.

همانطور كه خيام مي‌گويد:«در پرده اسرار كسي را ره نيست» پرده و نقابي است كه باعث مي‌شود در علوم تجربي نيز به ماهيت و واقعيت هستي دسترسي نداشته باشيم بلكه چگونگي رفتاري كه او با من دارد در برابر رويكردي است كه من نسبت به آن دارم. اينها را به عنوان معرفت عيني جمع‌آوري مي‌كنم و از آن استفاده مي‌كنم. در نتيجه تمام عالم حيات انسان در معرفت عيني نمي‌گنجد و آنچه بيشتر مي‌ماند، معرفت غيرعيني است.

جهان مفاهيم است؛ مفاهيمي كه مرز جغرافيايي و فرهنگي ندارد مانند عدالت، زيبايي، عشق و انصاف كه هميشه براي بشر قابل سوال است و هيچ معرفت عيني پاسخي براي آن ندارد.

اين مفاهيمي كه در عالم فلسفه و اخلاق بحث مي‌شود و از آنهاست كه مصاديق زاييده مي‌شوند. براي مثال ما به صورت كلي و مفهومي راجع به چيستي عدالت بحث مي‌كنيم اما ممكن است در هر كشوري به يك نوعي از احكام عادلانه گفته شود.

اگر انسان از مفاهيم بيگانه باشد به راحتي مي‌تواند فريب مصاديق را بخورد. فرضا وقتي ما مي‌گوييم، مفهوم دموكراسي چيست اگر به صورت فلسفي درك شود، هر كسي نمي‌تواند يك استبداد را به عنوان دموكراسي يا مردم‌سالاري ارايه كند.

معرفت فلسفي بر اساس منطق و درباره مفاهيمي است كه انسان را بي‌تعصب مي‌كند. زيرا مي‌داند كه انسان به حقيقت محض دسترسي ندارد و هر چيزي به اين دليل مي‌تواند ابطال‌پذير باشد.

در جهان فعلي كه تكنولوژي نتيجه حيات تجربي انسان است، انسان‌هاي‌ مغرور از ابزار ساخته شده تبديل به انسان‌هايي خشن مي‌شوند. به اين دليل كه فكر مي‌كنند به يقين دست يافته‌اند. در حالي كه جهان فلسفه عبارت از اين است كه انسان، انسان بودن خود را بپذيرد كه در آنجا عبارت است از تفكر درباره هر چيزي و سنجش نسبي صحت و سقم آن نسبت به پايه‌ها و نسبت به اصول مفهومي آن چيز.

بنابراين هر جا كه خشونت بيشتر است به اين معناست كه آنها از فلسفه دورتر افتاده‌اند. بنابراين ما بايد فلسفه را از اين نظر محترم و حياتي بدانيم كه انسان نمي‌تواند بدون فلسفه زندگي كند مگر آنكه بسيار عقب افتاده يا به نحوي تفكرش در عالم ايدئولوژيك و تعصب خشكيده باشد. با توجه به جهان انتزاعي كه در آن از يقين خبري نيست و انعطاف‌پذير را ايجاب مي‌كند حتما نياز به تفكر فلسفي داريم كه هم آرام‌بخش است و هم ما را از لغزش‌هاي تعصب‌آور دور نگه مي‌دارد.

فلسفه با توجه به خصوصياتي كه گفته شد، معرفتي‌ است ناظر بر تمام معارف انسان. هر رشته‌اي از معرفت، مفاهيم خودش را دارد. مثلا وقتي از عدالت و حق به صورت فلسفي صحبت مي‌كنيم، تبديل به فلسفه حقوق مي‌شود يا ماهيت زيبايي تبديل مي‌شود به فلسفه هنر. پس شما اگر به معرفت فلسفي در هر رشته كه در آن تخصص داريد، مجهز شويد پرواز فكري شما بالاتر خواهد بود و جهش‌هاي فكري شما اصيل‌تر خواهد بود. يعني بدون ورود به حيطه فلسفه انديشه اصيل ممكن نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون