«آموزش و پرورش»
و «فقه نظامات»
تجربه بشري در اين حوزه چندان موفق نبوده و لذا شايد بتوان مدعي شد كه تاسيس نظام تعليم و تربيتي كه از فقه برآمده باشد نسبت به تاسيس ساير نظامات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... سادهتر است. براي اين ادعا ميتوان ادلهاي را برشمرد:
1- فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي در حوزه آموزش براي خود صاحب سبك و نظر است و سابقهاي بسيار طولاني دارد. حوزههاي علميه با قدمتي بيش از هزار سال انباني از تجربيات منحصربه فرد در حوزه تعليم و تربيت هستند و همچنين هنوز افرادي در جامعه ما هستند كه در مكتبخانهها درس خواندهاند و تلخ و شيرين و كارآمدي و ناكارآمدي آن را چشيدهاند؛ لذا تاسيس نظام آموزشي مبتني بر فقه راحتتر و سريعتر از ساير حوزههاي اقتصادي و سياسي ... است كه ما پيشينه چنداني در آنها نداريم.
2- تعليم و تربيت ازجمله حيطههاي حاكميتي است و جزو آخرين و مهمترين سنگرها و درواقع حياط خلوت حكومتها محسوب ميشود كه هيچ رقيبي در آن ندارند و ميتوانند با خيالي آسوده آنچه در سر دارند را در آنجا آزمون و خطا كنند لذا متوليان فقه نظامات نيز ميتوانند با فراغ بال و آسودگي خاطر بيشتري در اين فضايي بدون رقيب به مطالعه، نظريهپردازي و نظامسازي مبادرت كنند و در نهايت آن را پياده كنند.
3- تمدن غرب با وجود پيشرفت خيرهكننده در تمامي حوزهها ولي در زمينه علوم تربيتي و آموزش و پرورشِ پويا، جوان و نوپا است. به عنوان مثال اولين دانشگاهي كه در آن رشته علوم تربيتي تاسيس شد در سال ۱۸۸۰ در دانشگاه كلمبيا است يا رشته «ذهن، مغز، تربيت» كه علمي ميان رشته بين علوم اعصاب، روانشناسي و آموزش است از سال ۱۹۹۷ تاسيس شده است بنابراين فاصله علم روز دنيا و ما در اين حوزه چندان زياد نيست و فقها راحتتر ميتوانند نظام آموزشي- تربيتي- ديني را پايهريزي و تاسيس كنند.
4- آموزش و تربيت زيربنا است، اگر فقه و فقها بتوانند نظام آموزشي مبتني بر فقه را پيادهسازي كنند علاوه براينكه ثابت كردهاند كه فقه نظامات ممكن و قابل اجرا است بدون شك اين موفقيت درساير حوزهها نيز اثرگذار خواهد بود چرا كه شروع هر تحول و اصلاحي از آموزش و تربيت است.
بنابراين پيشنهاد ميشود افرادي كه مدعي فقه نظامات هستند شروع كار خود را تاسيس نظام تربيتي و آموزشي قرار دهند و آن را در سطحي مختصر و محدود به اجرا بگذارند و با تاسيس مدارس و مراكز آموزشي هرچند محدود و مختصر فاصله تئوري و نظر را تا عمل و اجرا به سلامت طي كنند تا جامعه از توفيقاتشان بهرهمند شوند و براي خود نيز تجربه و رزومه موفقي ايجاد كنند آنگاه به سراغ ساير نظامات رفته و آنها را نيز اصلاح يا ايجاد كنند.
اين روند در ساير كشورها نيز تجربه شده است به عنوان نمونه دكتر ويليام گلسر روانپزشك امريكايي در سال ۱۹۶۱ تحصيلاتش را در رشته روان پزشكي به پايان رساند و پس از سالها مطالعه و تحقيق در سال ۱۹۹۸ كتاب «تئوري انتخاب» را منتشر كرد كه در آن مباني و چارچوب نظام آموزشي موفق و كارآمد را تبيين كرد و خود نيز مدرسهاي را درامريكا به مدت ۵ سال اجاره كرد و آن را بر اساس نظام آموزشي و تربيتي خود اداره كرد و نتيجه آن شد كه در حال حاضر بيش از ۲۵۰ مجتمع آموزشي در جهان براساس نظم و نظام تئوري انتخاب دكتر گلسر اداره ميشوند و سالها است خانوادهها و دانشآموزان لذت اين سبك و نظام آموزشي را ميچشند. اميدوارم روزي شاهد باشيم كه فرزندان اين سرزمين لذت تحصيل در نظام آموزشي و تربيتي ديني و مبتني بر فقه را تجربه كنند. در نهايت لازم است از آيتالله اعرافي كه با راهاندازي درس خارج فقه تعليم و تربيت گامهاي موثري را در اين باره برداشتهاند، تقدير و تشكر كنم.