• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4291 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۴ بهمن

ما روزنامه‌نگاران و «فائضه»

علي وراميني در جهان ما هيچ‌چيز

چنان ساخته نشده است كه تنها خير مطلق باشد، شهرت و به تبع آن اكانت‎هاي پر دنبال‎كننده شبكه‌هاي اجتماعي هم از اين قاعده مستثني نيست. همانطور كه خير مادي و معنوي زيادي، از اين شبكه‌هاي اجتماعي نصيب سلبريتي‌ها شده، در مواردي هم بلاي جان‌شان شده است. نمونه‌ اخير آن را ديديد كه در عرض چند دقيقه املاي غلط «فائزه» فضاي مجازي را حسابي داغ كرد؛ غلطي كه نگارنده آن حاضر است زبان فارسي را زيرورو كند اما نگويد مثلا اشتباه تايپي بود. اين غلط چنان مهم شده بود كه (حداقل من) يك بازتاب هم از مصاحبه و يا بخش‌هايي از آن نديدم؛ آنچه دست‌به دست و دهان‌به‌دهان مي‌چرخيد، همان «فائضه» نوشتن بود؛ البته عقلاني و طبيعي است كه بعد از اين اتفاق كسي تمايل به خواندن خودِ گفت‌وگو نداشته باشد؛ كساني كه كار روزنامه‌نگاري يا تحقيقاتي‌ انجام داده‌اند، مي‌دانند كه در تمام منابع و ذيل بحث مصاحبه به اين نكته اشاره شده است كه براي گرفتن گفت‌وگويي دقيق و حاوي حرف نو، مصاحبه‌كننده بايد پيش از گفت‌وگو تمام منابع موجود در زمينه‌ بحث و در رابطه با شخص مصاحبه‌شونده را مطالعه كرده باشد تا بتواند حرفي نو دراندازد.

طبيعتا كسي كه حتي املاي صحيح اسم مصاحبه‌شونده‌اش را هم بلد نيست و تا به حال به چشمش هم نخورده زياد به‌دنبال مطالعه قبل از مصاحبه نبوده است. مصاحبه‌اي كه با اين گاف تبليغ مي‌شود ميلي در خواننده ايجاد نمي‌كند، مخاطب چرا گفت‌وگويي بخواند كه مصاحبه‌كننده حتي نامِ مصاحبه‌شونده را هم بلد نيست.

سلبريتي داستان ما كه از قضا داستان‌نويس هم هست، پيش‌تر هم دچار اين بحران شده بود و با املاي غلط «حقوق قضايي» سوژه رسانه‌ها و كاربران توييتر شد؛ البته ايشان دفعه پيش، خلافِ موردِ اخير، آن را غلط تايپي برشمرد. همه‌ اين‌ اشتباه‌ها مشكلي نداشت تا وقتي كه ايشان خود را نويسنده‌ نداند و در 9 سال گذشته 5 كتاب داستان منتشر نكرده باشد. اگر بازيگري نداند كه وظايف مصاحبه‌گر پيش از مصاحبه چيست اشكال ندارد يا تسلط چنداني به ادبيات و زبان فارسي نداشته باشد خيلي مهم نيست و حداقل ضررهاي عمومي از حيث نصيب جامعه نمي‌شود، اما اينكه نويسنده‌اي خود را در جايگاهي بداند كه قلمش مي‌تواند به فهم ديگران اضافه كند و نوشته‌اش ارزش اين را دارد كه درختي را كاغذ كند اما حتي بر مقدمات بحث هم تسلط نداشته باشد، ديگر مشكل‌ساز است.

نگاه كنيد به كارنامه‌ 10 ساله ايشان در زمينه داستان‌نويسي، كدام يك از اين نوشته‌ها براي ادبيات ما سودمند بوده و كدام‌يك در ذهن مخاطبي مانده است؟ آيا اگر زيد و عمرو از فلان شهر دور افتاده هم بودند اين داستان‌ها رنگ كاغذ به خود مي‌ديدند؟ يا يادداشت‌هاي‌شان زينت‌بخش مطبوعات مي‌شد؟ اينكه ورود پديده‌ سلبريتي، بدون دانش و آگاهي به حوزه‌هاي ديگر چه آفاتي دارد يا استقبال ناشران از آنها براي چيست و چه تبعاتي دارد، حديث مفصلي است كه بايد به جد به آن پرداخت، اما نبايد چشم بر تقصير ما اهالي مطبوعات در پديد آمدن اين وضعيت بست. بسياري از ما روزنامه‌نگاراني كه غلط املايي خانم سلبريتي را رسوايي قرن برشمرديم و سر هر كوي و برزني فرياد كرديم، اگر امتحانِ ديكته‌‌ دهيم، رفوزه خواهيم شد.

خيلي از ما حتي نمي‌توانيم 200 كلمه در رابطه با آخرين كتابي كه خوانده‌ايم بنويسيم، براي اينكه اصلا كتاب نمي‌خوانيم و خيلي هم بخواهيم فخر بفروشيم و عكسي از كتاب در اينستاگرام‌مان منتشر كنيم، معمولا از سطح رماني عامه‌پسند بالاتر نمي‌رود.

بسياري از ما روزنامه‌نگاران رسالت اخلاقي قلم‌مان را پاي منافعي قرباني كرديم كه يكي از آنها خنديدن سلبريتي به ما و رفاقت با مشاهير است. بعضي از ما به‌جاي اهالي قدرت، ثروت و سلبريتي‌ها يادداشت نوشتيم تا هم دل آنها را به دست بياوريم و هم اينكه از اين نمد كلاهي براي خود ببافيم. براي خيلي از ما مهم نبود و نيست كه مصاحبه‌شونده چه مي‌گويد، مهم اين است كه صفحات خود را با اسم‌هاي آشنا
پر كنيم.

در اين وضعيت هرچه دست و پا بزنيم كه با شهرتِ سلبريتي اعتبار به روزنامه برگردانيم نمي‌شود. وقتي جاي گزارش تحقيقي، يادداشت تحليلي و خبر صادق در مطبوعات خالي شود و روزنامه‌ها بخواهند با سلبريتي‌ اعتبار پيدا كنند، مطبوعات حريف ابتذال شبكه‌هاي مجازي نمي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون