فرزانه در ترجمه
كاوه ميرعباسي
بهمن فرزانه از نامهاي ماندگار ايران در ترجمه است و يكي از بهترينها در اين عرصه. او علاوه بر آنكه مترجمي پركار بود، نثر رواني هم داشت. در وهله اول همه بهمن فرزانه را با ترجمهاي كه از رمان «صد سال تنهايي» دارد، ميشناسند. در واقع گابريل گارسيا ماركز را او به جامعه ايران معرفي كرد. فرزانه همچنين آثار زيادي از زبان ايتاليايي به فارسي ترجمه كرد و آشنايي با بسياري از نويسندگان اين كشور را ايرانيها مديون او هستند.
يكي از ويژگيهاي بهمن فرزانه اين بود كه بدون توجه به هر معياري نظير بازار يا توصيه و نظرهاي مختلف، هميشه به سليقه خود در ترجمه اهميت ميداد و تنها آثاري را انتخاب ميكرد كه دوست داشت؛ البته او همواره نظري خاص هم در زمينه ادبيات داشت. من گرچه در بسياري از موارد با او هم سليقه نبودم اما استقلال راي او را هميشه تحسين ميكردم. فرزانه حتي درباره آثار نويسندگاني كه مورد علاقه او بودند، هم سختگير بود و همه آثار آنها را ترجمه نميكرد. نمونه آنها «آلبا د سسپدس» است، رمان آخر اين نويسنده با ساير آثار او متفاوت است و فرزانه با توجه به علاقه شخصي خود ترجيح داد آخرين كار او را ترجمه نكند. در عين حال انتخابهاي اين مترجم بهگونهاي بود كه ضمن ارتباط با عامه مردم، آثار ارزندهاي در ادبيات بودند. «گراتزيا دلدا»، «آلبا د سسپدس» و... از سوي بهمن فرزانه به خوانندگان ايراني معرفي شدند كه همگي نويسندگان برجستهاي هستند و همچنان طرفداران خود را در ميان علاقهمندان ادبيات دارند. با وجود اينكه آثار را اغلب به زبان اصلي ميخوانم اما از ميان كارهاي بهمن فرزانه «دفترچه ممنوع» را خواندم كه از آن لذت بسيار بردم.