• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4302 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۷ بهمن

«آقا تو كيني؟»

حسن اسلامي اردكاني

مردي ميانسال بود با كت و شلواري مرتب، گويي بازاري بود. با لهجه غليظ شوشتري چيزي شبيه به اين گفت: «آقا تو كيني؟» بعد از نماز مغرب در حال خروج از مسجد شيخ علي در شوشتر بودم كه متوجه من شده بود و داشت مرا بررسي مي‌كرد. گفتم رهگذرم. بعد پرسيد كه اهل اينجا نيستي؟ گفتم نه.

دو، سه روزي آمدم و برمي‌گردم. گفت كجا هستي؟ گفتم قم. گفت: «حوزه» هستي؟ گفتم بله. خيلي راحت و بي‌پروا و خودماني حرف مي‌زد. به سبك بخشي از مردم آن خطه اصولا گويي ضمير «شما» برايش مفهوم نبود. با ضمير دوم شخص مفرد سخن مي‌گفت: «تو!»

وقتي ديد كه مسافرم، گفت كه مردم از گراني ذله شده‌اند و گوشت خيلي گران است و كيلويي 85 هزار تومان شده است (از آنجا كه گوشت مصرف نمي‌كنم، اهميت اين مثال را كامل درك نكردم). بعد برگشت و گفت كه شما غم‌تان نيست! هر كدام ماهي
«10 ميليون» مي‌گيريد و راحت زندگي مي‌كنيد. اما به فكر مردم باشيد. گفتم چشم! گفت: به «حوزه» بگو كه مردم مشكلات دارند! گفتم چشم. گفت به «حوزه» بگو كه حتما رسيدگي كند، گفتم چشم! گفت ميگي؟ گفتم بله! گفت: گردنته اگر نگي! گفتم باشد. از هم خداحافظي كرديم و البته نيم ساعت بعد در بازار او را دوباره ديدم و حدسم درست از آب درآمد، آنجا مغازه‌اي داشت.

بعد كه از هم جدا شديم، مانده بودم كه پيام او را چگونه به «حوزه» بگويم. احتمالا تصور مي‌كرد فردي به نام «حوزه» وجود دارد كه بايد اين پيام به گوشش برسد. يا دست‌كم «حوزه» را ساختماني مي‌پنداشت كه مي‌توان واردش شد و در آنجا مستقيم پيش مسوول رفت و گفتني را گفت.

در مجموع، نخواستم توي ذوقش بزنم. سال‌هاست به اين مساله عادت كرده‌ام. غالبا با ديدن يك طلبه اين تصور شكل مي‌گيرد كه او اولا خودش مشكل مالي ندارد و چون سواره است از پياده خبر ندارد. ثانيا حتما با آن
بالا بالاها سر و سري دارد و راحت مي‌تواند پيامي را منتقل كند يا تاثيري بگذارد. ثالثا او مسوول همه مسائل پيش آمده است يا بايد پاسخگوي آنها باشد. جدل كردن و بحث كردن و موضع دفاعي گرفتن در مواجهه با كساني كه اين‌گونه دردمندانه گله و شكايت مي‌كنند، خطاست. توجيه وضع موجود از آن بدتر است. كمترين كاري كه مي‌توان كرد، صبورانه گوش كردن است. دست‌كم اين‌گونه شخص شاكي اندكي تخليه مي‌شود و آرام مي‌گيرد، به گفته سنايي «گر دسته گل نيايد از ما/ هم هيزم ديگ را بشاييم» اگر نمي‌توانيم بارِي از دوش ديگران‌ برداريم، داغي ننهيم و كمي همدلي كنيم.

من هم پيام آن بنده خداي شوشتري را در اينجا به «حوزه» مي‌گويم تا ديگر مشغول‌ذمه او نباشم. حال «حوزه» مي‌داند و اين معترض.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون