سايه و زنهاي ديگر
حسن لطفي
نرگس آبيار تنها زن فيلمساز جشنواره سيوهفتم نيست. فيلمهاي چهار بانوي ديگر (مونا زندي، يلدا جبلي، آزيتا موگويي و زينب تبريزي) نيز در اين جشنواره حضور دارند.
اما تا اينجاي كار شبي كه ماه كامل شد، فيلم خوش ساخت آبيار پاي افراد بيشتري را به سالنهاي سينما باز كرده است.
در بين افراد شخصيتهاي سياسي، هنري و مديران كم نبود، افرادي كه گمان نميكنم به خاطر فضاسازي موفق و بازيهاي خوب اين فيلم (فرشته صدرعرفايي، هوتن شكيبا و شايد الناز شاكردوست) به تماشايش نشسته باشند. سوژه فيلم (نقش تروريستهاي متعصب خصوصا ريگيها)، فيلمهاي قبلي نرگس آبيار (شيار 143و نفس) و از همه مهمتر ارتباط او يا حاميانش با صاحبان قدرت نقش مهمتري در اين حضور پررنگ دارد.
كاش ديگر فيلمسازان خصوصا فيلمسازاني كه فيلمهاي اجتماعي ميسازند، حداقل از امكان آخري برخوردار بودند. در اينكه مديران، مسوولان، تاثيرگذاران در سايه بايد معضلات و مشكلات مردم را از نزديك ببينند، شكي نيست. اما در اينكه سينماي اجتماعي نيز ميتواند بيانگر مشكلاتي باشد كه تن رنجور جامعه را رنجورتر و آدمهايش را بيقرارتر ميكند، نبايد شك كرد.
تماشاي فيلمهايي مثل سال دوم دانشكده من، روزهاي نارنجي، طلا، يلدا، جمشيديه، مردي بدون سايه و.... اگر توسط تصميمگيران و تصميمسازان كشور ديده شود، حداقل آنها را متوجه اهميت نقششان براي از بين بردن مشكلات ميكند.
البته در اينكه وقت ديدن اين فيلمها به جاي توجيه كردن بايد به رفع معضلات فكر كنند. نميدانم در بين تماشاگران فيلمهاي يلدا و جمشيديه چند نفر حقوقدان، قاضي و مسوول قضايي وجود داشته است، اما ميدانم اين دو فيلم هر چند ناقص به قوانين و مشكلاتي اشاره كردهاند كه روند قضاوت در كشورمان را تهديد ميكند يا بهتر بنويسم از انصاف و عدالت دور ميكند.
نميدانم چند نفر از افراد مرتبط با امور زنان در كشور فيلمهاي بنفشه آفريقايي، روزهاي نارنجي، يلدا و مردي بدون سايه را ديدهاند اما ميدانم نقش زنان در فيلمها پررنگتر شده است (پررنگتر نه كاملتر) و اين حكايت از تمايل فيلمسازان به توجه بيشتر به مشكلات ايشان دارد. البته قصدشان جدا كردن زنان از مردان نيست.
هنوز هم صداهاي مردانه در فيلمها بلندتر است. هنوز هم زنان در سايهاند يا مثل آخرين فيلم عليرضا رييسيان خود سايهاند. (نام شخصيت فيلم سايه است و ليلا حاتمي نقش سايه را خوب بازي كرده است). البته تا اينجاي جشنواره غير از زنان دردكشيده اغلب فيلمها، زنان فيلمهاي دلبند (مستندي ساخته ياسر طالبي) روزهاي نارنجي (زني كارآفرين و مقتدر با بازي هديه تهراني) و مادران فيلم شبي كه ماه كامل شد (يكي با بازي درخشان فرشته صدرعرفايي و ديگري با بازي خوب شبنم مقدمي) برايم جذابتر بودهاند. گمانم ادامه اين روند بتواند به نقشهاي بهتري از زنان در فيلمهاي ايراني برسد و شايد بتواند بخشي از مشكلات آنها را از بين ببرد يا حداقل كم كند. البته اين دومي در صورتي امكان دارد كه آقايان تصميمگير (در اجتماع و در خانه) به تماشاي اين آثار بنشينند.