• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4310 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۳۰ بهمن

رموز اهليت

سيدمحمد بهشتي

در خار ببين گل را بيرون همه كس بيند /در جزو ببين كل را اين باشد اهليت*

بادهاي ۱۲۰ روزه در سيستان و خراسان همان بادي كه وقتي تنوره مي‌زند، دريايي از ريگ روان مي‌سازد و قادر است شهري را دفن كند در ايام گرم سال، اندك رطوبت هوا را متفرق، زمين را خشك و قدرت كار را از مردمان سلب مي‌كند. باد ريگ را بر سطح كشتزار مي‌ريزد يا با ضربه زدن بر ساقه و جوانه‌هاي گياهان قدرت رشد را از آنها مي‌گيرد و خلاصه به هر ترتيب رشته باريك اتصال آدمي و محيط را از هم مي‌گسلد و او را از سكونت منصرف مي‌كند. اما اهالي سيستان و خراسان، درست در محل اين گسست، آسياهاي بادي ساخته‌اند. اين آسبادها را در رديفي كنار هم، چون ديواري ستبر بر بلنداي مشرف به شهرها بنا كرده‌اند. باهو، بست، قلندرك، كلوسي، خرپل، ناوداني، توره، كندوك، بيرم، گوه، پرخو، مشته و... اين همه اجزاي ريز و درشتِ آسيا، فقط باد را به بند نمي‌كشيد كه چون تارهاي عصبي، هستي انسان را به محيط مي‌دوخت. آسباد فصل را به وصل تبديل مي‌كرد و بادي را كه عامل راندن آدمي بود اسباب ماندن او مي‌ساخت. اين ساختمانِ پيچيده، حائل آدمي و باد نمي‌شد بلكه اين دو را با گرهي محكم‌ تابع هم مي‌ساخت. زان پس بادهاي شديد آن ناحيه كه زمزمه مرگ داشت، چون آبي بود كه به آسياي حيات مي‌ريخت.

در ايران از اين قبيل دشواري‌ها كم نيست؛ سيلاب، توفان، زمين‌لرزه، رانش خاك، خشكسالي. براي آنكه سكونت در جايي صعب و ناممكن شود، نيازي به بلاياي ناگاه و شديد نيست، همين كه دماي ميان روز و شب يا زمستان و تابستان زياده متفاوت باشد هم كافي است. اما در ايران، تقريبا هيچ نقطه‌اي از تحركات زمين يا نوسان اقليم مبرا نيست. سكونت در چنين محيطي، همچون عزم نشستن بر گرده شيري است كه هرچند اغلب آرام مي‌نمايد اما امان از وقتي كه به حركت افتد؛ هرقدر سفت و سخت به آن بياويزيم، باز هم سقوط حتمي است. در سرزمين بيقراري چون ايران، فقط يك راه پيش پاي آدمي هست؛ يكي شدن با محيط. اين درست همان چيزي است كه از آن تعبير به «اهليت» كرده‌اند. اهليت نسبت ناگسستني آدمي با مكان است، چنان كه انسان ادامه محيط و محيط ادامه وجود انسان ‌شود؛ مثل نسبتي كه دست ما با كل پيكرمان دارد. دست ما نه امري منضم به جسم ما، همچون ارتباط پايه ميز با ميز، بلكه سرشته با آن است. همين سرشتگي است كه حضور آدمي را مقوم محيط مي‌كند و به خردترين رويدادهاي محيط نزد آدمي بداهت مي‌بخشد؛ بداهتي كه با «كسب اطلاع» بسيار تفاوت دارد.

تدبير اهل اين سرزمين براي يكي شدن با محيطِ بيقرار، ايجاد مفصل در نقاط گسست بوده؛ مفصل‌هايي چون آسباد. مفصلي كه از ناهمواري بيم ندارد و به استقبال آن مي‌رود. آسباد نيز از باد نمي‌پرهيزد چرا كه با باد نواخته مي‌شود؛ بي‌آنكه در برابر باد بايستد، از آن فرصتي براي چالاكي مي‌سازد. به جز آسباد هر آن راه‌حل ديگري كه آدمي براي زيستن در اين فلات تدبير كرده بود، بادگير، يخچال، قنات، حتي خوراك و پوشاك، همچون مفصل‌هايي بود كه بيقراري را به خدمت قوام و چابكي زندگي مي‌گرفت. زان پس بادي كه مي‌وزيد، باران، برف، سيل، اختلاف دماي زمستان و تابستان و ... براي انسان رويدادهايي بيرون از وجود او نبود بلكه با اعصاب و مفاصل او درمي‌آميخت و او را پيش مي‌راند. نه زارع از بارندگي بر حسب ميليمتر مطلع بود و نه آسيابان از شدت باد برحسب كيلومتر بر ساعت. اما آنان كمترين تغيير اوضاع را درمي‌يافتند و بي‌اختيار مفاصل‌شان را با شدت ناهمواري تنظيم مي‌كردند. شدت باد كه از حد تحمل آسيا مي‌گذشت، آسيابان چرخ‌ و پر را با ديوارهاي جانبي درگير مي‌كرد و سنگ‌هاي آسيا را خلاص. اهليت جز اين نيست كه هر آن تغييري كه از ديده «ديگري» پنهان مي‌ماند را اهلش درمي‌يابد.

همچون كسي كه مي‌داند در خانه‌اش چه خبر است و براي باخبري نيازي به نقشه فضاها و تهيه فهرست و آمار اثاثيه ندارد. اين نسبت ميان محيط و آدمي سبب مي‌شد هيچ فعلي از آدمي با وجود محيط صادر نشود و به محيط نيز ضرباهنگي متناسب با سعادت آدمي مي‌بخشيد. همانقدر كه بنا به اهليت هر چه از آدمي سرمي‌زند باعث نزديكي بيشتر با محيط مي‌شود و بالعكس، به محض ايجاد اختلال در اهليت، هر ساز و كار محيط به ضرر آدمي و حضور آدمي نيز براي محيط خسارت‌بار خواهد شد. اينك بيش از هر زمان ديگر نياز داريم كه در رموز اهليت تامل كنيم. اهليت چيست و چگونه پديد مي‌آيد.

*شعر از مولوي است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون