دوازده روز، دوازده ماه
مرتضي ميرحسيني
عيد نوروز: به گفته مرحوم مهرداد بهار سابقه آنچه امروز عيد نوروز خوانده ميشود دستكم به هزاره سوم پيش از ميلاد برميگردد. نه فقط در ايران كه در بخشهاي وسيعي از سرزمينهاي واقع در آسياي غربي تا دره سند «دو عيد رواج داشت: عيد آفرينش كه در اوايل پاييز و عيد باززايي كه در آغاز بهار برگزار ميشد». از ميان اين دو عيد باستاني، آن عيدي كه در پايان زمستان به مناسبت حيات دوباره طبيعت (به قول بهار: باززايي) جشن گرفته ميشد، قرنهاي پياپي رونق و اهميت خودش را حفظ كرد و حتي بعد از اسلام هم با كمي تغيير و تحول تداوم يافت. طبق اين سنت بسيار كهن، مردم «دوازده روز جشن ميگرفتند و به شادي و پايكوبي ميپرداختند، برابر دوازده ماه سال. هر روز معرف يك ماه سال بود» و روز سيزدهم همه از خانههاي خودشان بيرون ميزدند و با حضور در اماكن عمومي و برپايي آخرين جشن، براي كار و تلاش در سالي كه شروع شده بود، مهيا ميشدند.
همچنين اجرايي شدن قوانين ناپلئوني در فرانسه؛ طبق اين قوانين، امتيازات خانوادگي و القاب اشرافي بياعتبار و مبناي سنجش ارزش اجتماعي افراد لياقت و تلاش آنها تعيين شد. همچنين فرانسويها و مردم كشورهاي ديگري كه اصول انقلاب اين كشور را ميپذيرفتند در انتخاب دين و پيروي از هر عقيدهاي كه درست تشخيص ميدادند، مختار بودند. اين قوانين چنانكه از عنوانش پيداست در دوره ديكتاتوري ناپلئون تصويب و اجرايي شد، اما بسياري از ارزشهاي انقلاب فرانسه را منعكس ميكرد و بعدها به الگويي براي قانوننويسي در ساير كشورها تبديل شد (1804)؛ پايان جنگ داخلي اسپانيا؛ اين جنگ كه با شورش نظاميان فاشيست ضد جمهوري نحيف و نوپاي اين كشور آغاز شده و سه سال طول كشيده بود، سرانجام با برتري قطعي و كامل شورشيان به پايان رسيد. دولتهاي زيادي هر يك به نوعي در اين جنگ درگير شدند و حتي چند كشور، سرباز و سلاح به اسپانيا گسيل كردند. از اينرو برخي نويسندگان خوشذوق و ژرفنگر مثل آرتور كوستلر، جنگ داخلي اسپانيا را تمريني بيرحمانه براي جنگ دوم جهاني ـ كه چندي بعد شروع شد ـ توصيف كردهاند (1939)؛ راهپيمايي اعتراضي فعالان جنبش مدني امريكا در حمايت از حق راي براي سياهان اين كشور؛ اين راهپيمايي چندهزار نفره كه مارتين لوتر كينگ آن را رهبري ميكرد از سلما در آلاباما آغاز شد و تا مونتگمري، مركز اين ايالت ادامه يافت. كينگ دو سال بعد هم، درست در چنين روزهايي تظاهرات مهم و شلوغ ديگري را در مخالفت با جنگ ويتنام، اينبار در شيكاگو سازماندهي كرد (1965)؛ مرگ بارني كلارك، نخستين كسي كه قلب مصنوعي دايمي به وي پيوند زده شد. كلارك 61 ساله بعد از عمل پيوند، حدود سه ماه زندگي كرد و كل اين دوره را روي يكي از تختهاي بيمارستان دانشكده پزشكي يوتا گذراند (1983)؛ اعتراض نه چندان موثر سران برخي كشورها به تجاوز نظامي امريكا و متحدانش به عراق؛ حرف اصلي بيشتر اين سياستمداران، از رييسجمهور فرانسه و صدراعظم آلمان گرفته تا نخستوزير هند و دبيركل سازمان ملل اين بود كه حمله به عراق، زيرپا گذاشتن قوانين بينالمللي محسوب ميشود و حتي اگر ادعاهاي مهاجمان درباره ضرورت خلعسلاح رژيم بعث درست باشد، گزينه نظامي انتخاب نادرستي است (2003).