سفره نوروزي
فاطمه باباخاني
عيد براي ما در دهه 60 پختن نان پنجرهاي بود و خندان كردن هسته زردآلوهايي كه درختش را در باغمان پدر پيوند زده بود. هفتسين را وسط سفرهاي پلاستيكي ميچيديم كه سراسر آن با نقش قاچ هندوانه پر شده بود، دور تا دور هم نان پنجرهاي، زردآلو تفت داده خندان شده، شيريني نارگيلي و ميوه ميچيديم. بشقابهاي چيني گل قرمز را مادر گوشهاي از سفره ميگذاشت و هر كسي كه براي عيد ديدني ميآمد وظيفه تعارف كردن را ما به عهده داشتيم، با رفتن هر مهمان بشقابها جمع و پس از شستن دوباره چيده ميشدند. اواسط دهه 70 كه به سمت نوجواني رفتم، اين رسمها كم كم به عنوان عادتي روستايي ديده ميشد، ما هم سفرهمان را جمع كرديم. بعدتر و در دهه 80 با همين استدلال طاقچه خانه را هم داديم تيغه كردند و هر مهماني كه خانهمان ميآمد، از آشپرخانه كه حالا اپن شده بود، وسايل پذيرايي را ميآورديم و جاي نان پنجرهاي هم پدر از شيرينيفروشي ميدان مركزي شهر شيريني ميگرفت.
چند سالي كه به عنوان يك فعال محيط زيست درگير فعاليت در روستاهاي شاهرود هستم، ديد و بازديد نوروزي به يك رسم جذاب تبديل شده است. كلاته خيجيها كه در شمال شرق اين شهرستان و در حاشيه پناهگاه حيات وحش خوش ييلاق زندگي ميكنند، هنوز رسم پهن كردن سفره هفتسين و نوروزي را حفظ كردهاند. محتواي سفره هفتسين هر خانهاي بسته به جايگاه اجتماعي و تمكن مالي صاحبخانه تعيين ميشود. باغداران و سردامداران سفرهشان پر از دانه زردآلو خندان شده، پسته، انواع شيريني، شقزو (نوعي شيريني محتوي شيره توت و انواع مغز) است در حالي كه دامداران معمولي سفرهشان را با تنوع كمتري ميچينند. گاه كه فرد دستش تنگتر باشد تخمه آفتابگردان در سفره ميگذارد و به اصرار از مهمان ميخواهد مدت بيشتري بماند و با هم حين تخمه شكستن از روزگار و ناملايماتش صحبت كنند.
سفرههاي هفتسين باعث ميشوند عيدديدني شكلي متفاوت داشته باشد، نياز نيست بارها آشپزخانه برويد و بياييد تا از مهمان پذيرايي كنيد، همه دور سفره كنار هم مينشينيد، از دغدغهها ميگوييد، ان شاءالله كه باران بيشتر بيايد، سال قبل را كه زمستان برف نداشتيم اما اين سال به اميد خدا برف خواهد آمد، فلاني عيد امسالش را مجبور شده در دشت بماند چون چوپانش رفته و نيامده، امسال يعني قيمت گوجه چقدر خواهد بود؟ قيمتها پايينها خواهد آمد؟ حقوق بازنشستگي را شنيدهايم كه 400 هزارتومان افزايش دادهاند و... همه اينها را ما در دهه 60 داشتيم؛ چيزي كه امروز از دستش دادهايم.