فون تريه، فيلمساز ساختارشكن
احمد طالبينژاد
در سينماي امروز كه از خشونت، موجودات خارقالعاده با حال و هواي غيرانساني پر شده، وجود و حضور فيلمسازاني از جنس فون تريه به شدت قابل دفاع است. اين فيلمساز از نظر جايگاه در كنار عباس كيارستمي قرار ميگيرد به اين معنا كه هر دو از ساختارهاي متعارف فراتر رفته و سعي كردند، شكلها و فرمهاي نويي را وارد سينما كنند؛ از «رقصنده در تاريكي» كه يك موزيكال مدرن و ساختارشكن با حضور بيورك است تا «داگويل» كه يكي از غيرعاديترين فيلمهاي تاريخ سينما به حساب ميآيد. «داگويل» نه تنها از نظر فرم به هيچ فيلمي شباهت ندارد بلكه حتي مشابه تئاتر هم نيست. فيلم در لوكيشن يا دكور اتفاق نميافتد بلكه تنها با يك فضاي خالي مواجه هستيم كه تحت عنوان شهر داگويل معرفي ميشود. خانهها و فضاهاي شهري روي يك فضاي سكو مانند خطكشي شده و به جاي دكور، علامت ميبينيم. با وجود اين شكل نامتعارف فيلم چنان روان است كه از ديدن اين همه خلاقيت لذت ميبريم. «داگويل» اوج شگردها و تكنيكهاي تازهاي است كه «فون تريه» به كار برده است. «پنج مانع» ديگر اثر اين فيلمساز هم گرچه داراي فرم نمايشي و بدون زمان و مكان است اما درك آن براي مخاطب بسيار دشوار و زبان فيلم در اندازه داگويل قابل فهم نيست. «فون تريه» شخصيتي است كه تلاش ميكند به معيارهاي عامهپسند كه جهان بر سر آن تفاهم دارد، تن ندهد. به ياد داريم چند سال پيش در جشنواره فيلم «كن» عليه اسراييل سخنراني و شبهههايي را به هولوكاست وارد كرد، همين امر سبب اخراج اين فيلمساز از جشنواره شد. «فون تريه» انساني غيرعادي در تفكر، سليقه سينمايي و انديشه سياسي است. او با شكستن مرزهاي مرسوم در دسته فيلمسازاني قرار ميگيرد كه زبان سينما را پيش برده و آن را كامل ميكنند. به قول ناصر تقوايي تمام فيلمهايي كه ساخته ميشوند در 3 دسته قرار ميگيرند:1- فيلمهاي صرفا تجاري 2- فيلمهايي كه پلي ميان تماشاگر خاص و عام هستند و در نهايت3- فيلمهايي كه هنر سينما را به جلو ميبرند و مرزها و امكانات نامكشوف سينما را كشف ميكنند. كاري كه فون تريه ميكند از اين جنس است. او با فيلمهاي ساختارشكن به ما ميگويد، ميشود به وقايع، حوادث و درامهاي موجود در جهان از زاويه ديگري هم نگاه كرد به تعبير سهراب سپهري «جور ديگر بايد ديد» را هم تجربه كرد. «فون تريه» فيلمسازي است كه تاريخ سينما بعدها دربارهاش قضاوت خوبي خواهد داشت و تحولات سينما در آينده بسيار مديون اوست؛ زيرا او در كنار برخي فيلمسازان با فرمهاي تكراري و ابلهانهاي كه حاكم بر سينماي امروز جهان هستند، مقابله ميكند.