• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4374 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲ خرداد

ياري اندر كس نمي‌بينم

سامان موحدي‌راد

بعد از 10 سال زندگي در تهران، بزرگ‌ترين چالشم براي زندگي در اين كلان‌شهري كه همزمان حس عشق و نفرت را در من روشن مي‌كند، مساله «كمك كردن» است. سردرگمي هميشگي درباره كمك كردن به آدم‌هايي كه هر روز سر راه‌مان سبز مي‌شوند و نمي‌دانيم با آنها چه كنيم. راستي‌آزمايي‌هاي چندين و چندباره‌ام نشان مي‌دهد بسياري‌شان دروغ مي‌گويند. يكي مي‌گفت پولي بدهيد تا غذا بخورم و به جاي پول برايش غذا خريدم. نخورد و گفت پولش را مي‌خواهد.

يكي ديگر نسخه به دست، مي‌گفت پول خريد داروي مادرش را ندارد. در پاسخ به اين درخواست كه نسخه‌ات را بده تا خودم برايت دارو بگيرم، گذاشت و رفت. يكي ديگر گفت برايش از مغازه‌اي خوردني بخرم. وقتي خريدم و پاكت باز شده‌اش را به او دادم ناراحت بود كه حالا اين را چطور به فروشنده پس بدهد و پولش را بگيرد. تجربه‌هاي فراواني كه حتما شما هم در تهران داشته‌ايد.

دم عيد شهر پر شده بود از پيرمرد‌ها و پسربچه‌هايي كه يك ترازوي شكسته شده جلوي‌شان گذاشته بودند و گريه مي‌كردند كه يعني تنها دارايي‌ام نابود شد و حالا چطور پول در بياورم. حداقل در يك روز سه‌تاي‌شان را در سه جاي تهران ديدم. همه اين كارها، بدعهدي‌ها و نابكاري‌ها موجب شده تا وقتي مي‌خواهي دستي به خير در اين شهر بلند كني هميشه مردد باشي. بخش سخت‌تر ماجرا اين است كه وقتي با اين نگاه به مساله نگاه مي‌كني هميشه ته دلت مردد خواهي بود كه نكند واقعا مستحق باشد و واقعا كمك لازم داشته باشد و تو با يك پيشفرض حاصل از چند سال زندگي در تهران دست يك نفر را نگرفته‌اي. راستش من تا به حال راه‌حل درستي برايش پيدا نكرده‌ام جز اينكه يك كفش آهني به پا كني و بيفتي پي داستان زندگي طرف و راست و درست ماجرا را دربياوري و مشكلش را اگر مي‌تواني حل كني. ولي مگر چقدر وقت داريم كه به همه اينها برسيم؟ آن هم در برابر حجم درخواست‌هايي كه هر روز در خيابان با آن روبه‌روييم؟

چند وقت پيش‌ها از تاثير شديد فيلم تختي بر خودم نوشته بودم. جايي از فيلم تختي در حالي كه خودش پولي ندارد از شريكش پولي مي‌گيرد و به مردي كه با همسر باردارش در تهران سرگردان است، مي‌دهد. شريك تختي ناراحت مي‌گويد وقتي خودت نداري چرا به ديگران كمك مي‌كني؟ و تختي مي‌گويد «وقتي داري و مي‌دي كه هنري نكردي، مزه‌اش به اينه كه خودت لازمش داشته باشي و دوستش داشته باشي و بدي» (نقل به مضمون). راستش به نظرم جوهر كمك كردن اين است.

كمك كردن به هم‌نوع چيزي نمايشي نيست كه حالا بخش دور ريختني زندگي‌مان را به كس ديگري بدهيم تا هم خودمان از دستش خلاص شويم و هم از نظر روحي ارضا شويم كه كار خيري كرديم. جوهر اصلي كمك كردن اين است كه خيلي جلوتر از اينكه يكي با درخواست كمك از تو كليد همدلي را در تو روشن كند يا با قرار دادن تو در يك موقعيت جمعي از تو بخواهد تا دستش را بگيري، خودت خودخواسته پا پيش بگذاري و كمك كني. اما به نظر مي‌رسد اين چيزي ناشدني در تهران امروز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون