برخيز و اول بكش (207)
فصل نوزدهم
انتفاضه – انتفاضه
سرخوردگي را به اسراييل ميبرد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
واكنشها به كشتن هدفمند بسيسو سريع و تند بود. سيا از اينكه موساد يك بار ديگر در رابطهايش با ساف اخلال كرده، خشمگين شد. فرانسه حتي عصبانيتر هم بود. براي آنها اين ضربه – در جلوي يك هتل مجلل پاريس – تخلفي آشكار از حاكميت ملي آنها بود. نيروهاي فرانسه شروع به حمله به ماموران موساد در پاريس كردند و آنها را تحت نظر قرار دادند و ملاقاتهايشان را خراب ميكردند و منابعشان را شناسايي و ميسوزاندند. يك تحقيق قضايي از اين قتل هم در فرانسه باز شد.
در واقع كشتن بسيسو بيش از آنكه در يك مقطع مهم كمك بكند، كمي اخلال كرد. اسراييل كه سعي ميكرد جامعه جهاني را گول بزند، به متحد بيشتري نياز داشت.
از طرف ديگر، شكي نيست كه حذف يك چهره مهم در ساف كه مسوول ارتباطات عرفات با آژانسهاي اطلاعاتي غرب بود، تاثير خودش را داشت. طي اين دوره كشتن هدفمند همراه با عمليات ديگري كه بر مبناي اطلاعاتي بود كه ياسين ميداد، به شدت ساف را تضعيف كرده بود. در اواسط سال 1990، موساد و بخش اجرايي عمليات ويژه آمان، شبكه كامپيوتري الصامد الاقتصاد كه بازوي مالي فتح بود را هك و پولي را از يك حساب به حساب درون سازماني ديگر منتقل كردند تا اعضا فكر كنند كه همكارانشان منابع سازمان را ميدزدند و بنابراين بياعتمادي و آشفتگي را در درون سازمان درست كنند. مركزيت به هم ريخته بود و مشغول پيدا كردن خائنان و نفوذيها شدند. نتيجه اين بود كه كاهش قابل توجهي در حملات سازمان عليه اسراييل رخ داد.
هر چند كه بزرگترين توفان اشتباهي بود كه خود عرفات كرد و آن هم بدون كمك موساد. در آگوست سال 1990، صدام حسين 90 هزار سرباز همراه با 700 تانك را از مرز گذراند و وارد كويت كوچك سرشار از نفت كرد. اين تجاوز تقريبا بهطور جهاني هم از طرف غرب و هم از طرف اكثر كشورهاي خاورميانه محكوم شد و در نهايت با يك نيروي گسترده و چندمليتي به رهبري امريكا مواجه شد. عرفات و رهبر ليبي، معمر قذافي، تنها رهبران عرب بودند كه پشت صدام ايستادند و به قطعنامه جامعه عرب كه از صدام ميخواست نيروهايش را سريعا از كويت بيرون بياورد، ملحق نشدند. عرفات، ائتلاف به رهبري امريكا را كه شامل بسياري از دولتهاي عربي ميشد را به «جنگ صليبي» جديد تشبيه كرد و اظهار كرد كه صدام «مدافع ملت عرب، مسلمان و هر آزادهاي در سراسر جهان» است.
اين اظهارات خشم دولتهاي حاشيه خليج (فارس) را كه ساف به پولهاي آنان - كه اكنون يك چاه سير نشدني فساد شده، اتكا كرده بود - برانگيخت. ساف كه براي سالها فرشته انتقام و عدالت اسراييل بود، بالاخره به گوشه ديوار رانده شد.
در همان حال، آتش انتفاضه هنوز به طور كامل روشن بود؛ جنبشي كه مردم اسراييل را به طور فزايندهاي نگران ميكرد. اي دي اف دهها هزار نيرو در قلمروهاي اشغالي مستقر كرده بود. در كل در طول قيام صدها هزار سرباز، كه اكثر آنها بين 18 تا 22 سال سن داشتند كه سن مشمول نظام سربازي بود، مسوول مراقبت پليسي از مردم فلسطين شده بودند. اين سربازان به جاي آنكه از مرزهاي كشور دفاع كنند، ماموريتهاي قلمداد شده از طرف ارتش اسراييل را انجام ميدادند، آنها به وظايفي مانند سركوب تظاهرات، بازديد بدني زنان و مردان در ايست بازرسيها، تعقيب بچههايي كه به آنها سنگ پرتاب ميكردند، بودند؛ سركوب قيام فلسطينيها عليه اشغالگري، تماما مثل وظيفه سيزيف بود.
زماني كه اين سربازان جوان در يك مرخصي كوتاه به خانه برميگشتند، با خودشان حس نااميدي از وظيفه ميآوردند و بحثهاي سياسي در اتاق نشيمن خانواده و محل كار ميان خانوادههاي نگران و خواهران و برادران حول اين سوال ميگشت كه «ما اصلا چرا آنجا هستيم؟!»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه