برتر از مدالهاي تختي
عباس عبدي
اين روزها فيلم كوتاهي را ديدم از بابك تختي درباره قتل يا خودكشي پدرش مرحوم غلامرضا تختي كه در اين فيلم اعلام ميكند بسياري از افراد يك عذرخواهي به آقاي ساعد، مدير هتل آتلانتيك بدهكارند. هتلي كه تختي در آنجا خودكشي كرد، چون آقاي ساعد در اين باره اتهامات نارواي بسياري را تحمل كرد. نكته جالب ماجرا آنجا بود كه بابك تختي گفت، كشتن پدرش را اولين بار جلال آلاحمد بر سر زبانها انداخت. بنده در كتابي كه درباره جنبش دانشجويي پليتكنيك نوشتهام، خاطرهاي را از قول فعالان دانشجويي آن زمان(1346) دانشكده پليتكنيك آوردهام. محور اصلي برنامهريزي براي مراسم شب هفت و رفتن سر خاك مرحوم تختي، فعالان دانشجويي پليتكنيك بودند. به همين علت سرلشكر مقدم كه آن زمان معاون ساواك بود، آنان را احضار ميكند تا توضيح دهد كه اين ماجرا شايعه است و تختي را ساواك نكشته بلكه خودكشي كرده است. دستخط تختي را نشان ميدهد و ظاهرا به مرحوم مهندس حسيبي كه تختي او را وصي خود اعلام كرده، اشاره ميكند و... ولي آخرش ميگويد كه ميدانم اين حرفها فايدهاي ندارد و شما نميپذيريد چون پسرم نيز از من پرسيده كه؛ پدر! تختي را چگونه كشتيد؟!
در اين يادداشت ميخواهم به 3 عامل در اين زمينه اشاره كنم:
1- عملكرد منفي رژيم گذشته در نپذيرفتن نظام اطلاعرساني آزاد و نظام قضايي مستقل موجب شد كه سازوكارهاي رسمي و مدني براي كشف حقيقت از ميان برود. آن رژيم چون هميشه ميترسيد كه بخشي از حقيقت كه عليه خودش است، آشكار شود از اين رو سياستهاي مبتني بر سانسور رسانهاي و نيز نقض استقلال قاضي را پيشه كرد. ولي متوجه نبود كه اين سياست مرز ميان حقيقت و دروغ را از ميان ميبرد و هنگامي كه اين مرز از ميان رفت خودشان هم زيان خواهند ديد و عليه خودشان نيز دروغ خواهند بست . اين طور نيست كه بتوان به هر كس و هر رژيمي دروغ بست. رژيمهايي كه ظرفيت متهم شدن دارند بايد فكري به حال خودشان كنند نه آنكه انتساب دروغ را ناشي از توطئهانگاري ديگران بدانند.
2- نميدانم اولين فردي كه دروغ خودكشي تختي را منتشر كرد آيا آلاحمد بود يا خير؟ ولي به نظر ميرسد كه او در اشاعه و جا انداختن اين دروغ سهمي مهم داشته است. متاسفانه بايد گفت كه آلاحمد به عنوان يك روشنفكر مهم و تاثيرگذار در كنار بيشتر روشنفكران آن دوره با همان منطقي رفتار كرد كه رژيم گذشته عمل كرد،فقط سوگيري آنان متفاوت بود.
گويي مثل دو نفر كه با يكديگر دعوا ميكنند و به يكديگر ناسزا ميگويند. هر دو در يك چارچوب عمل ميكنند. اگر شاه در آن زمان نتيجه عدم التزامش به حقيقت را ديد و در جريان فوت صمد بهرنگي، فوت همين آلاحمد، فوت شريعتي، فوت آقا مصطفي و آتشسوزي سينما ركس و... هزينه داد، آلاحمد نيز امروز از سوي فرزند مرحوم تختي متهم به دروغگويي ميشود و اين هزينه سنگيني براي آلاحمد است ضمن آنكه هزينه اين دروغ فقط منحصر به خودش نبود، بلكه مردم در حال پرداخت هزينه آن هستند.
3- دست مريزاد به بابك تختي كه فرهنگ زشت و مبتذل ميراثخواري خانوادگي در ايران را كنار گذاشت و مثل خيليهاي ديگر از پدرش امامزاده دروغين درست نكرد تا از اين طريق نان بخورد. او روشنفكر واقعي است و بيش از همه درصدد رفع اتهام از صاحب هتل و فرد بيگناهي است كه پدرش در آنجا خودكشي كرد و تنها گناه آن فرد اين بود كه صاحب هتل بود كه تختي در آن خودكشي كرد. اگر از بنده بپرسند بزرگترين افتخار و ميراث تختي چيست بايد گفت، بزرگترين ميراث او چنين فرزندي است كه حقيقت را قرباني منافع و دروغ نكرده است. هر چند خودش در تربيت او نقشي نداشت. به نظرم اين اقدام بابك براي جامعه ايران كارسازتر و ارزشمندتر از مدالهاي مرحوم پدرش است.