• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4417 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۷ تير

رضايت به دوران چرخ

اسدالله امرايي

«پدر كه پشت ميز صبحانه نشسته بود روجامه‌ش را پوشيد و از جا پريد كه: «گردباد!» مادر دويد سمت بالكن، در را ‌باز كرد و ميان هجوم باد پنجه انداخت به پارچه‌هاي سفيدِ سرسام‌گرفته كه از ريسمان رخت مي‌گريختند و سوار باد بالا مي‌رفتند. مقنعه سياهي را كه مثل كلاغي بال باز كرده بود گرفت و فرياد ‌زد: «صبر كن دنيا.» اما باد، ملافه‌ها، دستمال‌ها، سفره‌ها و روسري‌هاي سفيد را بُرد. دنيا به ساعت ديواري كه آونگش ديوانه‌وار به حركت درآمده بود و عدد نُه را نشان مي‌داد نگاهي انداخت، داد زد: «خواب ماندم! دير شد!» اما پدركه داشت مادر را به ‌زور مي‌كشيد داخل و در بالكن را مي‌بست، مقنعه را گرفت و داد به دنيا و گفت: «ساعت خراب است. ديشب از كار افتاد». دنيا سرانداز سياه را سر كشيد، لكه كنار گونه چپش را زير مقنعه پوشاند و ديگر معطل نماند. دستگيره را گرفت و چرخاند و درِ خانه را با فشار كشيد و ميان جريانِ تند هوا، بيرون رفت. بادِ نيرومند، در را محكم پشت سرش بست.» دوران چرخ نوشته آسيه نظام‌شهيدي داستان يك زندگي است كه از جواني تا ميانسال زني را روايت مي‌كند كه گرفتار چرخش روزگار شده است. از روزهاي پس از انقلاب، عشق و جنگ و دربه‌دري مي‌گويد. آدم‌هايي كه حتي بازي تخته‌نردشان به كركري‌هاي تاريخي مي‌كشد تا تاريخ را به عقب برگرداند.» بازي‌هاي شبانه سرهنگ و مهندس حالا تخته‌نرد را به ميدان نبرد مبدل ساخته بود. چنانچه با هر ضربه تاس و نشست و مهره، مهندس سركاري نه تنها شهرهاي سرهنگ كه كل قوم بني‌اسراييل را با حركتي معكوس آنقدر عقب مي‌راند تا به بيابان سينا و آوارگي در صحرا مي‌رساند و گاهي از شعف پيروزي تخته‌نرد را چنان بالاي سر مي‌برد كه انگار آن را لوح مكتوب و قانون عهد مي‌داند و مي‌خواهد آن را بر سر سرهنگ بشكند. از طرفي برد سرهنگ نه تنها كاخ كرملين را فرو مي‌ريخت و بندر لنينگراد را به ابتداي سلطنت پطر كبير مي‌كشاند...» آدم‌هاي داستان خانم نظام‌شهيدي بسيار باورپذير هستند زيرا از بطن همين جامعه آشناي خودمان درآمده‌اند. آدم‌هاي اقع‌گرا، آدم‌هاي متوهم و آنهايي كه همه راه‌حل‌هاي مشكلات عالم در كف خودكفايت‌پندار خود دارند و بال و پايين تحليل‌هاي‌شان به جايي بند نيست. خانم نظام‌شهيدي عنوان رمان خود را در بيتي از غزل حافظ يافته. « مـرا به بند تو دورانِ چرخ راضي كرد/ ولي چه سود، كه ‌سررشته در رضاي تو بست» رمان در دو بخش و دوازده فصل نوشته شده. رمان دوران چرخ را انتشارات نگاه منتشر كرده است. آسيه نظام‌شهيدي متولد مشهد و دانش‌آموخته حقوق قضايي از دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون