پرداختن به مساله به جاي مشكل
بهروز فرنو
چندي پيش دكتر رضا داوري، رييس هيات علمي بنياد فرديد پرسشي را مطرح كرد: « چطور است ما مشكل بسيار داريم اما مساله نداريم؟» پرسشي كه من را به فكر فرو برده، درباره آن بسيار تامل كردم و در برخي جلسات اگر صحبت يا سخنراني داشته باشم به آن اشاره ميكنم. همه ما ميدانيم در جامعه با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم ميكنيم، اما مساله در نگاه ايشان به پرسش و مساله حكمي و نظري بازميگردد. بحث دكتر داوري اين است كه ما در مشكلاتي كه داريم، دقيق نميشويم تا به كنه آن نظر كرده و آن مساله يا پرسش حكمي را مدنظر قرار داده و به آن بپردازيم. پرسش حكمي نيازمند تحقيق است و موسسات مختلفي كه در حال حاضر روي اين موضوعات كار ميكنند، متاسفانه توان لازم را در راهگشايي و حل مسائل ندارند. متاسفانه دواير اداري ما نيز در جهت تحقيق عميق و جدي حركت نكرده، لذا به يك پرسش حكمي نميپردازند تا به كنه آن برسند. به اين ترتيب ميتوان گفت در چنين پژوهشهايي پرسنده نظرگاه درستي نسبت به مسائل اختيار نميكند. همين موضوع سبب ميشود مشكلات ما را به سمت پرسشهاي حكمي رهنمون نكرده و در نهايت گشايشي حاصل نشود.
بنابراين ميتوان گفت براي اينكه گشايشي در وضعيت موجود حاصل شود، بايد نگاهمان به ويژه در حوزه فرهنگي به مسائل و مشكلات عميقتر شود در غير اين صورت اگر وضع به همين منوال باشد دشوار است، بتوانيم از قيد مشكلات در عرصههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي رها شده و از آنها عبور كنيم. بايد توجه داشته باشيم كشورمان در منطقه حساسي قرار گرفته كه همسايگانش درگير مناقشات و درگيريهاي سياسي و... هستند و ما بايد بتوانيم با عمق و دقت بهتري وضع حاضر خود را رصد كرده و مسائل خود را حل كنيم.