پستوي جهاني
آلبرت كوچويي
يك پژوهش تازه علمي ميگويد جوجهها در تخمهاي مرغ ماهيخوار، پيش از شكسته شدن، به هم پيام ميدهند. پيامهايي كه پژوهشگران آنها را صداي سفيد ميخوانند. جوجهها از درون تخمها با لرزهها و ضربهها و تركهايي كه بر پوسته تخم مرغها ميزنند، خبر از دنياي بيروني خود به ديگر تخم مرغها ميدهند. هنگامي كه آنها را از هم جدا و جايي ديگر ميگذارند، وحشت زده از بحران در راه ميگويند. پيامهايي از درون تخمهاي بسته با ديوارهاي گرداگرد آنها... در تلاش و جنب و جوشي براي رساندن خبر به هم.
در دنياي انسانها هم گاه چنين است. برخي از درون پوسته خود با صداي سپيد حرف ميزنند و بسياري البته گنگ در همان دنياي بستهشان ميمانند. در دنياي هنر هم، هيابانگي است از صداهاي سپيد. جرات و جسارت ميخواهد تا از آن دنياي بسته، بگوييد و دنياي فراتر را بخوانيد. صمد بهرنگي در داستان ماهي سياه كوچولو، از ماهياي ميگويد كه به دنياهاي فراتر از بركه خود ميشتابد. «هانيبال الخاص» از جمله اين جسوران بود كه فراتر از دنياي گرداگرد خود شتافت. در خانوادهاي از اديبان آشوري زاده شد. فرزند «ادي الخاص» از مفاخر ادبيات آشوري و برادرزاده ژان الخاص، دردانه ديگر.
او پوسته گرداگرد و حائل ميان جامعه آشوري و دنياي بيروني را شكست، دريد و از آن جهيد و شهره جهان شد. ژان و ادي الخاص در همان دنياي خود ماندند. اگرچه، كاري كارستان كردند: گيلگمش، حماسه باستاني آشوري آمده بر لوحهاي گلي را از فرانسه به آشوري برگرداندند. آن هم به شعر كه اكنون برگرداندن آن به زبانهاي ديگر ناممكن است. با آنها، نامهاي بزرگ ديگر در همان دنياي خود ماندند: «ويليام دانيال» شاعر حماسه سرا به گونهاي فردوسي آشوريان كه حماسه «قاطينه»،در قوارههاي شاهنامه را به شعر نوشت.
حماسهاي كه برگردان آن به زباني ديگر ناممكن است. همچنان كه برگرداندن شاهنامه فردوسي به زبانهاي ديگر ناممكن مينمايد. آن بازي واژهها، آهنگ و ضرباهنگ شعر براي رقص سحرگون و عارفانه از زباني به زبان ديگر محال است. در 4 سالگي هنگامي كه هانيبال بر صفحهاي كاغذ نقش ميزد و پدر او را به تماشا نشسته بود، گفت: پسر چه ميكني؟ و هانيبال گفته بود، نقاشي... پدر به دست لرزان پسر نگاه كرده و گفته بود با اين لرزهها؟ تو هرگز نقاش نخواهي شد و هانيبال جسورانه گفته بود: خواهم شد. جهاني هم.
پدر براي به راه راست كشاندنش، او را به ينگه دنيا فرستاد كه پزشكي بخواند. اما هانيبال آن را نيمه رها كرد و در انستيتو آرت شيكاگو، هنرهاي تجسمي خواند و جهاني شد. اما پدر و نامداران ديگر در دنياي خود ماندند. بيرون از دنياي آشوري، كسي ادي و ژان الخاص را نميشناسد. نه ويليام دانيال حماسهسرا، نه ليلي تيمورازي، پيشگام تئاتر آشوري در روسيه و ايران نه نبو عيسي بي، با نخستين اپراي آشوري: سميراميس. نه پولس خفري، خالق نغمههاي «فولك» كه تنه به موسيقي كلاسيك ميزنند و نه بسياري ديگر... اما دنيا، آندره گوالوويچ را ميشناسد، هانيبال الخاص را و بسياري ديگر...
اين حكايت جز آشوريان حكايت بسياري از جوامع ديگر است، ارامنه، كليميان، زرتشتيان و اقوام ديگر هم... جهان ديگر به گفته مارشال مك لوهان، دهكده جهاني نيست، خانه جهاني است، پستوي جهاني...