• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4510 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۳ آبان

يك روز داوطلبانه پزشكان

فاطمه باباخاني

فاطمه نگران است، مي‌آيد و مي‌پرسد نامه حاضر شده است يا نه. مي‌گويم دكتر هنوز چيزي ننوشته. نيم ساعت ديگر برگردد‌، مي‌رود و ربع ساعتي بعد دوباره آنجاست كه برگه را بگيرد. پاسخ همچنان منفي است، دكتر باز به من تاكيد مي‌كند بايد فاطمه حتما پيگيري جدي براي قلبش داشته باشد و سفارش كاغذ مي‌دهد. محدثه در خانه عمو نوروز با بچه‌ها نقاشي مي‌كشد‌، كاغذي آبي از او مي‌گيريم و دكتر اسم هشت نفر را مي‌نويسد كه در راس آنها فاطمه است.

حوالي 6 صبح چهارشنبه از ميدان انقلاب تهران به سمت روستاي رضاآباد راه مي‌افتيم. تا به روستا برسيم ساعت از چهار بعدازظهر هم گذشته. همسفران شامل يك استاد اخلاق، متخصص قلب، دندانپزشك، دكتر عمومي، متخصص پوست و مو، پرستار، كارشناس علوم اجتماعي و دو فارغ‌التحصيل دانشگاه شريف و علاقه‌مند به فعاليت‌هاي اجتماعي هستند.‌ برنامه‌اي كه از قبل چيده‌ايم شامل گشت و گذار در روستا، ويزيت برخي اهالي و آشنايي با مسوولان روستا است، با اين همه تنها چيزي كه نصيب‌شان نمي‌شود همان بخش تفريحي سفر است. از همان ساعت اول رسيدن، مريم و كاظم و دخترشان سوگل وارد اتاق مي‌شوند تا درباره شرايط بهداشتي و پزشكي روستا توضيح دهند، از اينكه گاه پزشك عمومي دو، سه هفته‌اي آمدنش به تعويق مي‌افتد و آب روستا هم دندان‌هاي همه را زرد كرده است. بعد از آن نوبت شوراي روستا مي‌شود كه درباره چالش‌هاي منطقه صحبت كنند و با رفتن آنها نوبت خواب فرا مي‌رسد.

ساعت پنج و نيم صبح اولين نفر براي نماز بيدار مي‌شود و ساعت 6 بقيه گروه آرام آرام برمي‌خيزند. دو، سه نفري كه شب را در اتاقي با در نيمه‌باز خوابيده و در آن هواي صفر درجه به مرز انجماد رسيده‌اند، اندكي ديرتر بيدار مي‌شوند تا از گرماي پتوهاي تازه حظ لازم را برده باشند. ساعت 8:30 اولين نفرات ويزيت مي‌شوند و حوالي ساعت 15 نزديك به 50 نفر پشت به پشت هم نوار قلب گرفته‌اند و هم با پزشك عمومي صحبت كرده‌اند و برخي حتي توانسته‌اند توصيه‌هاي لازم را درباره لك‌هاي به جاي مانده بر پوست فرزندان‌شان بگيرند. در اين مدت بچه‌ها نقاشي كشيده و محدثه هم بازي‌هايي درباره محيط‌شان با آنها داشته، مريم و زينب هم بادنجان‌ها را سرخ كرده و كاله‌جوش را هم حاضر كرده‌اند.

قبل از هر چيز دكتر بزرگي متخصص قلب برگه آبي را به دستم مي‌دهد تا به پزشك قلب برسانم و چندبار تاكيد مي‌كند كه اولين كار مراجعه فاطمه براي آزمايش‌هاي جديد است. نوبت ارزيابي كه مي‌رسد دكتر فولادوند از عدم مراجعه زنان روستا به پزشك زنان مي‌گويد و دكتر بزرگي از مشكلات چند مريض، دكتر دوايي از اينكه بايد براي فروشگاه‌هاي روستا حتما نخ دندان و مسواك تهيه كرد تا اين اقلام در دسترس‌شان قرار گيرد، موضوع گردشگري و چالش‌هاي آن از ديگر بحث‌هاست كه البته به درازا نمي‌كشد‌، هوا رو به تاريكي است و حيف است قدم زدن در رمل‌ها را پيش از ترك رضاآباد از دست داده باشيم. تا همسفران به قدم زدن مشغول شوند، نوبت خداحافظي خانه به خانه برايم مي‌رسد. معصومه درگير گردشگران است، مريم هم در اقامتگاه ديگري براي صاحبش در حال آشپزي است، فاطمه عصر پنجشنبه به زيارت اهل قبور رفته و رباب براي چهلم پدرش در سبزوار است. آفتاب در حال فرو افتادن است كه از روستا خارج مي‌شويم، رديفي از شترها در كنار جاده مستقيم آن دايره سرخ مي‌روند، به تماشا مي‌ايستيم و حركت دوباره در حالي كه روستا و اهالي پشت تپه ناپديد شده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون