• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3244 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۴ ارديبهشت

نگاهي به دو كتاب «جواد مجابي» و «سيمين بهبهاني»، از مجموعه تاريخ شفاهي ادبيات معاصر ايران

تاريخ شفاهي و غايبان بزرگ آن

 

  علي شروقي /  گفت‌وگوي محمد‌هاشم اكبرياني با سيمين بهبهاني جزو نخستين گفت‌وگوهاي مجموعه «تاريخ شفاهي ادبيات معاصر ايران» بود و اگر به دلايلي معلوم در انتشار آن وقفه نمي‌افتاد قاعدتا بايد در همان سري اول و با چند كتاب اولي كه از اين مجموعه منتشر شدند، در‌مي‌آمد. اين گفت‌وگو بين سال‌هاي 80 تا 85 و در پنج جلسه انجام شده است. از بد روزگار چاپ اين گفت‌وگو آنقدر به تعويق افتاد كه سيمين بهبهاني خودش ديگر نبود تا نسخه چاپ شده كتاب را ببيند. درست است كه خاطرات تمام افراد صاحب شهرت به اين دليل كه بخشي از حيات‌شان به عرصه عمومي تعلق يافته در خور ثبت شدن است، اما بعضي افراد مشهور به دليل نوع تجربه زيسته‌شان و فراز و فرودهايي كه در زندگي برايشان پيش آمده، خاطرات خواندني‌تري از برخي ديگر دارند و سيمين بهبهاني از اين دسته است. او شاعري است كه هم زندگي خصوصي پر افت و خيزي داشته و هم با برخي جريان‌هاي مهم ادبيات مستقل ايران و چهره‌هاي برجسته اين جريان‌ها همراه بوده و نشست و برخاست داشته است و از همين روست كه خاطراتش نه فقط خاطرات شخصي كه تصويري است از مقطعي از تاريخ معاصر و به‌طور مشخص‌تر تاريخ ادبيات معاصر ايران. در كنار سيمين بهبهاني از نويسندگاني نظير ابراهيم گلستان، رضا براهني و محمود دولت‌آبادي هم بايد به عنوان چهره‌هايي نام برد كه به لحاظ نوع تجربه زيسته‌شان – با عرض پوزش از استاداني كه فارسي را پاس مي‌دارند - «واجب‌التاريخ شفاهي»اند و چه حيف كه هر يك به دليلي از مجموعه تاريخ شفاهي غايب‌اند. از ديگر معاصراني كه تاريخ شفاهي‌اش خواندني است يكي هم محمدعلي سپانلو است كه خوشبختانه تاريخ شفاهي‌اش منتشر شده، گرچه متاسفانه نه در اينجا و ديگري ليلي گلستان كه تاريخ شفاهي‌اش همين‌جا چاپ شد و از طرف نشر ثالث و سومين واجب‌التاريخ شفاهي هم جواد مجابي است كه گفت‌وگو با او به عهده نگارنده گذاشته شد و اين گفت‌وگو بسيار هم به طول انجاميد و وقتي هم به انجام رسيد انتشارش چند سال به تاخير افتاد و دست آخر همزمان با گفت‌وگو با سيمين بهبهاني منتشر شد كه البته آنچه از گفت‌وگو با مجابي منتشر شده، تنها بخشي از كل گفت‌وگويي است كه با او انجام دادم. تمامش اگر مي‌خواست يك‌جا چاپ شود، كتاب بسيار قطوري مي‌شد و اميد كه آن بخش‌هاي ديگر هم به زودي به چاپ سپرده شود. آنها كه روزنامه‌نگار هستند، به واسطه شغل‌شان با بسياري از چهره‌هاي سرشناس روزگار خود حشر و نشر دارند و شاهد عيني بسياري از حوادث فرهنگي و هنري روزگار خود هستند. جواد مجابي نيز از اين قاعده مستثني نيست. روزنامه‌نگار بودن مجابي دو حسن براي كار تاريخ شفاهي داشت: يكي اينكه اهميت اين كار را به عنوان بخشي از ژورناليسم ادبي، كه سخت به آن اعتقاد داشت و دارد، درك مي‌كرد و با گفت‌وگو‌كننده نهايت مدارا و همكاري را مي‌كرد تا كار، آن‌جور كه بايد از كار در‌آيد كه اگر در نيامده كم كاري از نگارنده اين سطور بوده است؛ ديگر اينكه روزنامه‌نگار بودن مجابي و حضورش در بسياري از مجامع فرهنگي خصوصي و عمومي روزگار خود، باعث شده است كه خاطرات او با برخي از مهم‌ترين شخصيت‌ها و حوادث ادبي و گاه از اين طريق به برخي از حوادث اجتماعي – سياسي مهم روزگارش گره بخورد. به اين دو ويژگي اما يك چيز ديگر را هم بايد اضافه كنيم و آن، اهل طنز بودن مجابي است. در خاطره‌گويي آدم‌هاي زيادي جدي كه اهل طنز نيستند معمولا يك جور منيت و سانتي‌مانتاليسم آزاردهنده هست كه بين خواننده و راوي فاصله مي‌اندازد يا خواننده را از خود مي‌راند يا بيش از حد مجذوب يا مرعوبش مي‌كند. در خاطرات مجابي اما كمتر ردي از منيت يا سانتي‌مانتاليسم به چشم مي‌خورد و اين نقطه قوت كار اوست مخصوصا در سرزميني كه نويسندگان حتي در عرصه تخيل هم چيزهايي را لاپوشاني مي‌كنند و اين شايد يكي از هزار و يك دليلي است كه باعث شده تاريخ شفاهي و خاطره‌گويي و خاطره‌نويسي در ايران آن‌طور كه بايد پا نگيرد. تاريخ شفاهي ادبيات معاصر ايران هنوز غايبان بزرگي دارد كه‌اي كاش خاطرات‌شان به نحوي ثبت شود. اميد كه دست كم اگر هم بعضي از اين غايبان اهل گفت‌وگو نيستند و نمي‌شود به هيچ ترفندي به اين كار راضي‌شان كرد، خودشان خاطرات‌شان را ثبت كنند چرا كه خاطرات افرادي از اين دست نه صرفا خاطراتي خصوصي كه بخشي از يك تاريخ است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون